واپسین سفر محمدرضا پهلوی پادشاه مخلوع ایران از صبحگاه 26 دی ماه 1357 آغازگشت و تا شباهنگام 5 مرداد ماه 1359 به طول انجامید. این سفر برای او و نیز ناظران سیاسی و جهانی، آیینه ای بود از رفتارهایی که مخدومان در برابر خادمان خویش در دوران عسرت و تنگنا نشان میدهند. او به سان مرداری بود که هیچ گوری آن را نمیپذیرفت و در گذرگاههای فرار، به مرور کاهیدهتر شد و نهایتاً پذیرای مرگ گشت.
صبحگاه 26 دی ماه 1357، فرودگاه مهرآباد تهران، محمدرضا پهلوی در حال ترک ایران
حال سوال اینجاست که این رفتارهای نا بهنجار تا کجا و تا کدام عمق از حریم های خصوصی میتواند ادامه داشته باشد.
هر چیز در حد عرف و ادب متناسب و زیباست
اگر امروز جلو این رفتارهای زشت و سخیف گرفته نشود نمی دانیم فردا و فرداهای دگر شاهد چه اعمال قبیح و ناشایستی خواهیم بود
خدا نکند .خدا نیاورد آن روزی که تب سلفی فراگیر شود و همه افراد در هر صنف و شغلی بخواهند از خود در حین کار خویش یک سلفی بگیرند!
نمیدانم سلفی پزشکان زنان و زایمان و بیماریهای گوارشی ،
انگل شناسی و کولونوسکوپی را کجای دلمان بگذاریم.
یاد سخن انیشتن افتادم که گفت روزی که تکنولوژی به دست احمق ها افتد روز مرگ بشریت است.
روحش شاد
یادش گرامی.
چندی پیش شهردار خرم آباد در سخنان اظهار داشت: 150 نیروی جدید توسط بخش خصوصی برای رفتگری و خدمات تنظیف این شهر به کار گرفته شده اند که در بین آنان 23 نفر دارای مدرک تحصیلی لیسانس و فوق لیسانس هستند.
با فراگیر شدن این خبر مبنی بر استخدام فوق لیسانس ها برای پاکبانی واکنش های به دنبال داشت تا جایی که بهنوش بختیاری بازیگر زن سینما و تلویزیون در پست اینستاگرام خود چنین نوشت:
متقاضی شدن چندین فوق لیسانس برای پاکبانی. مسلمه که پاکبانها بسیار محترمن و من مدافعشونم. اما آیا برای تحصیلکرده ها نباید کاری متناسب درسی که خوندن باشه؟؟ باید متقاضی آژانس، پاکبانی، نگهبانی، فروشندگی، نظافت منزل باشن؟؟ همه مشاغل قابل احترام. درست، ولی تکلیف اینهمه سال درس وتلاش چی میشه؟ معلومه که ترس میاد تو جون ادما و برای داشتن پول رشوه، نزولخوری، پا روی حق گذاشتن، چند شغله بودن، عصبانیت و استرس پیش میاد. گاهی اوقات هم باید به مردم حق داد. نگاهی به ضمیر جماعت ایرانی. حکایت از خیلی چیزها داره.
خانم بهنوش بختیاری گرامی بنده به عنوان یک هموطن ایرانی باید به عرضتان برسانم متاسفانه این عزیزان همان دیپلم ردی های سابق هستند که به مدد و درایت دولت های قبل در مراکز آموزش عالی وزارت علوم و دانشگاههای آزاد و پیام نور ، پودمانی ، علمی کاربردی غیر انتفاعی موفق به اخذ مدارج عالیه در سطوح فوق لیسانس ، دکترا ، فوق دکترا شده اند و متاسفانه نقص سیستم آموزشی در جایی هویدا میگردد که این عزیزان نمیتوانند خود را با بدنه تخصصی و صنعتی کشور اتصال دهند و نتیجه این اپیدمی مدرک گرایی ،بروز این نامناسبات در سطح جامعه است .در کشورهای پیشرفته پذیرش و تحصیل در رشته مورد نظر متناسب با نیاز جامعه و متضامن استخدام فرد میباشد.حال اینجا وضع ما اینچنین است...واویلا
جای تقدیر دارد از شهردار غیور و شجاع خرم اباد که این تراژدی غم انگیر را به همگان اعلام میدارد و وا اسفا بر عمل مسئولین آموزش عالی و وزارت علوم که اینچنین بی محابا اقدام به تاسیس دانشگاه و گسترش صنعت چاپ مدارک بی کیفیت نمودند.
شنیدم یکی با طعنه میگفت من مدرکم دیپلم قدیم است .گفتم خوب که چه؟
گفت معادلش فوق لیسانس حالا ، البته با چندین سال سابقه...
شاید بگویند این مدراک لیسانس و فوق لیسانس از چین امده است...
حق یارتان باد جعفر پیوسته کاشانی
بنام الله
جهل و فقر اجتماعی
چرا مد ایرانی متولد نشده کورتاژ می شود ؟
چندی پیش به اتفاق همسرم برای خرید به یکی از مراکز خرید پوشاک رفتیم بعد از کلی اکراه و اصرار به پشت ویترین مغازه ای رسیدم که لباس های عجیب و غریبی در داخل ویترین ،بر تن آدمک های بهت زده خودنمایی میکرد .گویا این بی زبانان هم شرم داشتند از پوشیدن اینچنین البسه منفور و منسوخی
لباسهایی که الحق و الانصاف بسیار سخیف و بی مایه بود.
شلوار مندرس و شندره یی که یاد خرقه پاره پاره شعبان استخوانی دراثر
ماندگار هزار دستان ، زنده یاد علی حاتمی را در خاطرم زنده نمود .
با خود گفتم آخر چه افرادی به چه نیتی این البسه سخیف و صغیر را بر تن میکنند .
به قول رضا مارمولک
تن آدمی شریف است به جان آدمیت .
صد افسوس که ما ره گم کرده ایم و به سوی نا کجا آباد می رویم.
مد فرزند نامشروع پیوند سرمایه داری و لایه های قدرت سیاسی در رسانه امروز است. طراحان مد در بهترین مدرسه های فشن دیزاین تعلیم می بینند. این مدارس را سرمایه داران بزرگ تاسیس کرده و هدایت میکنند. طراحان با حمایت سرمایه داران استودیو تاسیس میکنند. قدرت سیاسی به سرمایه داران اجازه جولان میدهند و راه را برای استثمار طبقه کارگر جهان سوم باز میکند و بدین ترتیب خط تولید را حفظ میکند. رسانه نیز به مدد قدرت سیاسی وهم سرمایه داران می آید. رسانه هم مردم را به مصرف تشویق میکند سلبریتی ها به طرح طراحان اصالت می بخشند و تکه پارچه های به هم دوخته شده را به ذایقه روز تبدیل میکنند. در این میان نیز عده ای در سودای سلبریتی شدن به مدل تبدیل میشوند و با کت واک های اغوا گرانه هم غرایز مردم را درقاب تصویر ارضا میکنند و هم محلی برای پرستیژ سرمایه داران خلق میکنند. و این چرخه ایست که بواسطه آن مصرف کنندگان اجناسی را تحت عنوان مد روز بر تن مدلها و سلبریتها میبیند وهمان اجناس را در بازار می بینند و خوشحال از آنکه خود انتخاب کرده اند در بازی بزرگ صاحبان سرمایه و قدرت ایفای نقش میکنند.حال نقش تبلیغی ماهواره هم خود داستانی دارد.
بنابراین آنچه به عنوان مد روز شناخته میشود و عده ای را به سمت خود دعوت میکند یک تصادف نیست. بلکه بر عکس مد، حاصل تراکنش های پیچیده اما دقیق و حساب شده پیوند بازار، سیاست و رسانه است. و همه اینها فقط در آنجا شکل میگرد که بازار اصالت دارد. در فرایند امروز قدرت بازار است که حمکرانی می کند . بازار است که منطق خوب و بد، درستی و غلطی و بایدها و نباید هارا تعیین میکند. و به طبع آن، مد نیز با دوران و سیالیت خود، محصول منطق بازاری است که هیچ چیز جلو دارش نیست. مد محصول بازاری است که همه امیال را به تصرف خود در می آورد و زیبایی را نه در خدمت کمال بلکه در خدمت مصرف تسخیر کرده است. مد محصول فرایندی یکسان ساز است که در آن همه چیز زودگذر و موقتی است. مد با زبانی دیگر محصول دنیاگری در شکل مفرط آن است
در ایران اما حکایت چیز دیگری است. در ایران نه بازار، بلکه نفت و هرآنکه برآن سلطه دارد قیم جمعیت است. صاحبان نفت یک روز سرمایه دارن را در آغوش و روز دیگر پس میزند . هوای نفس اصالتی ندارد و به طبع آن هر آنچه در امتداد پیروی از آن است مذموم است. قدرت سیاسی اجازه دعوت مردم به مصرف را ندارد. سلبریتی ها مرده متولد میشوند و روزی بر فراز تابلوی های شهر و روزی دیگر ممنوع التصویر اند. رسانه اهداف خود را روزانه به روز میکند و هم درخدمت سرمایه داران اند و هم در خیانت به طرفدران سیاسی آنها. خبری نیز از مدرسه طراحی نیست و هر آنچه است استودیو های پراکنده زیزمینی است که سودای مدرن بودن طبقه مرفه شهری را پاسخ میگوید. و در این سردرگمی نسبت رسانه و سیاست و بازار، ماهواره ها هژمونی سرمایه داران جهانی را بسط میبخشند و ذایقه سازی میکنند و بازار نیز در پاسخ به این ذایقه کم کاری نمی کند
در اینجاست که صاحبان نفت به فکر فرو می افتند و صحبت از “مد لباس ایرانی اسلامی” میکنند و نتیجه اش چند فشن شوی دولتی میشود و چند افتتاح و تقدیر و پوشش خبری و بازار همچنان راه خود را میرود. و روز بعد عده ای از بستر سازی دولت صحبت میکنند حال آنکه دولت نمیتواند قدرت خود را تمام و کمال در خدمت بازار قرار دهد . رسانه ها نیز به سختی حتی همان فشن شوی های دولتی را پوشش میدهند و هرروز به دنبال معیار مناسب پوشش از مصداقهای پیش روی خود میگردند و وضع موجود بازتولید میشود
بنابراین این که ما چگونه مد خودمان را داشته باشیم ذاتا سوال غلطی است چرا که ما به درستی نه اندیشه سرمایه داری مفرط لیبرال را تایید میکنیم و نه حاضریم(البته به غلط) با تناقضات پیش رویمان دست پنجه نظری و عملی نرم کنیم. و این فرمولی است واحد برای هرآنکه به دنیال بازگردن گره سبک زندگی است. سبک زندگی بحران زده ایرانی نه محصول بعضی کم کاریها و عدم فهم فلان مسئول، بلکه هم از ناشی عدم مواجه جدی ما با بعضی از سوالات عمیق و ریشه ای در نوع نسبت ما با دنیای جدید است.
کسانی که صحبت از مدلینگ غربی و مدلینگ ایرانی دارند و در اجرایی این سناریوهای کذایی نقش آفرینی میکنند اگر خوب از دور بر این مطالب دقت کنند و کمی اندیشه نمایند برایشان محرض میگردد که دارند نقش تیغه های یک قیچی بران، برای قطع ریشه فرهنگ و رسوم سنتی ایرانی را ایفا می نمایند.
اگر آن روز دهقان فداکار برای نجات جان همنوعان خود لباس خویش را از تن کند و آتش زدند . امروز دهقان های فداکار کجایند تا لباس فاخر بر تن آدمک هاکنند.
ان شاالله