شرایطی بر کشور حاکم بود که همه متفقالقول بودند کشور به یک قدرت مرکزی نیاز دارد و این وضع اگر ادامه پیدا کند بعد از انقلاب مشروطه عملا چیزی از ایران باقی نمیماند، به دنبال ایجاد دولت مرکزی بودند و در نهایت کودتای 3 اسفند 1299 رخ داد.
در نشستی با عنوان " چگونگی کودتای رضا خانی" که در دانشگاه هنر اصفهان برگزار شد، خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ و صادق زیباکلام استاد دانشگاه علوم سیاسی به مناظره پرداختند.
خسرو معتضد در این نشست گفت: رضا خان فردی فقیر و بیچیز بود و از سیاست چیزی نمیفهمید و تنها به هدف نگهداری قزاقها به میدان آمد و معتقد بودند که اگر قزاقخانه از بین برود آنها بیچاره میشوند.
وی اظهار کرد: در سال 1920 هنگامی که احمد شاه به لندن رفت هیچ احدی با او مخالفت نکرد، چون در آن زمان در کشور هیچکاره بود؛ چراکه در رژیم مشروطه تا زمانی که مجلس نبود، شاه نمیتوانست کاری کند شاه یک مقام غیر مسوول بود.
وی با بیان اینکه " برای انگلیسیها نفت ایران مهم بود" افزود: نفت خوزستان از سال 1291 سرازیر میشد به گفته چرچیل «ما روی امواج نفت به پیروزی رسیدیم؛ نفت ایران و سرزمین هندوستان».
این پژوهشگر تاریخ تصریح کرد: انگلیسیها در این شرایط به فکر ایجاد یک دولت آلترناتیو در ایران بودند و فردی به نام آقای سیدضیاء که فردی 33 ساله، بسیار بااستعداد و جسور و آماده هر نوع زد و بند بود را برای این کار انتخاب کردند. وی در اوایل مشروطه در خانه پسر مظفرالدین شاه نارنجک میانداخت و فرد دیگر وکیلی به نام قائم مقامالملک رفیع که در ابتدا با روسها و بعد با انگلیسیها همکاری میکرد و انسان بسیار دروغگویی بود؛ چراکه در کتابهایش عنوان میکرد با لنین و تزار ملاقات داشته است و این در حالی بود که در خلال سالهای 1914 تا 1918 تزار در میدان جنگ بود و در مسکو حضور نداشت. او روزنامهنگار جوانی بود که کسی مقالاتش را قبول نمیکرد و به درد ریاست دولت نمیخورد.
وی ادامه داد: این فرد با سپهسالار تنکابنی صحبت میکرد، ولی محمدتقیخان که یک فئودال و فرمانده گارد سلطنتی ناصرالدین شاه بود از او استقبال نمیکرد.
وی با اشاره به اینکه " ارتش انگلستان در کنار سفارت خود لوزیون نظامی ایجاد کرد و قرار بود ایران مستعمره انگلستان شود" تصریح کرد: ژنرال دیکسون در کنار بخش ضد اطلاعات ارتش انگلیس ژنرال آیرون ساید و سیمون (که نام سیمون در تاریخ ایران سرهنگ اسمایس است) قرار گرفت و نیرویی که در منجیل استفرار یافته را باید حرکت میدادند و آن نیرو شامل رضا خان با درجه سرهنگی بود که اخیراً به درجه سرتیپی و میر پنجی نائل شده بود.
معتضد ادامه داد: در این هنگام امپراطوری روسیه سقوط کرد و فردی به نام سرهنگ کلرژه از حکومت کمونیستی به ایران پیش رضا خان آمد، اما انگلیسیها مانع شدند و به رضاخان گفتند که او را به روسیه بفرست؛ چراکه که او میخواهد در ایران انقلاب سوسیالیستی کند و رضاخان نیز سرهنگ کلرژه را بر گرداند و هنگامی که سرهنگ کلرژه بر گشت فردی به نام کلنل استرافسکی معاون قزاقخانه شد. کلنل استرافسکی متوجه شد که در آینده روسیه به دست کمونیستها میافتد با آنها ارتباط برقرارکرد و انگلیسیها در این هنگام منتظر نماندند و ژنرال اسمایس و آیرون ساید از بغداد با هواپیما به تهران آمدند و در آذر ماه 1299 با رضا خان دیدار کردند.
وی با بیان اینکه " انگلیسیها به رضاخان میگفتند که برخی افراد به کمونیستها علاقهمند شدهاند و 60 شبکه کمونیستی در تهران به فعالیت میپردازند و اسلام را با بلشویکها یکی میدانند و کودتا شکل میگیرد" خاطرنشان کرد: در چنین شرایطی رضاخانی را پیدا کردند که نه اهل سیاست است و نه یک حماسه ملی را برای خودش قائل است و به پشت گرمی انگلیسیها کودتا را انجام داد. یک کودتای عجیب با 1500 سرباز که از بانک شاهنشاهی به آنها پول میدادند و برای اینکه قزاقها به عشق پول و اینکه کشور به دست کمونیستها نیفتد کودتا کردند.
وی خاطرنشان کرد: برخی به اشتباه فکر میکنند که میرزا کوچکخان در شمال بود در حالی که میرزا در جنگلهای فومن بود و کودتای بلشویکی کمونیستی در گیلان به رهبری احسانالهخان ـ که مسلمان نبود ـ به صورت مصنوعی انجام شد.
در ادامه این نشست صادق زیبا کلام نیز با بیان اینکه " یکی از دشواریهای امروزی جهان ما عقبماندگی علمی است" گفت: به تبع عقبماندگی علمی، عقب ماندگی در حوزه علوم انسانی نیز وجود دارد، عقبماندگی در حوزه علوم انسانی را نمیتوان با چشم دید. ولی باید به این نکته توجه کرد که میگویند در علوم انسانی عقب هستیم، عقبماندگی در حوزه علوم انسانی عیان است و آن حوزه، حوزه تاریخ است. نگاه و رویکرد به تاریخ در رویکردی خلاصه میشود، همانطور که در داستانهای دوران کودکی که خوب و بد وجو دارد، شخصیتها و حوادث تاریخی با عنوان خادم و خائن تقسیمبندی شدهاند و این غایت عقب ماندگی نگاه ما به تاریخ است.
وی خاطرنشان کرد: جملاتی نظیر"تاریخ می گوید"، «تاریخ شهادت میدهد»، «تاریخ بارها میگوید» یا «به قضاوت تاریخ وا میگذاریم» را بسیار شنیدهایم و این در حالی است که تاریخ انسان نیست که ثابت کند، بلکه مورخ است که به جای تاریخ حرف میزند، تاریخ زبان ندارد.
وی با اشاره به اینکه " من کتابی با عنوان سنت و مدرنیته در مورد ایران عصر قاجار در خصوص اینکه چرا تلاشهایی که در زمان قاجار برای اصلاحطلبی انجام میشد، ناموفق بود به رشته تحریر درآوردهام" اظهار کرد: این کتاب در رابطه با داستان شیخ فضلالله نوری است و بسیار از دانشجویان پس از مطالعه این کتاب شگفتزده میشوند و از من میپرسند شما در این کتاب از شیخ حمایت میکنید در صورتی که شما با برخی عقاید و آرا او مخالف هستید. من به آنها میگویم که به برخی خصوصیات و شخصیت شیخ علاقه دارم.
این استاد دانشگاه علوم سیاسی ادامه داد: منظورم این است که به راحتی نگوییم که تاریخ اینگونه بوده است، اگر واقعا افرادی بخواهند، بدانند که تاریخ چه بوده، خودشان باید به دنبال کشف آن بروند و به مورخ استناد نکنند؛ چراکه مورخ انسانی است که انتخاب میکند و بر فرض مثال اگر بخواهم کتابی در خصوص خیانت رضاشاه بنویسم، تمام حقایقی که بر خیانت رضا شاه دلالت میکند را انتخاب میکنم و متاسفانه چیزی به نام حقیقت تاریخ که مورخ مینگارد وجود ندارد. مورخ به طور ناخودآگاه دروغ میگوید، چون مورخ حقایق را گزینش میکند و نباید تنها به گفته مورخ استناد کرد و باید به عقل مراجعه و دلایل را بررسی کرد.
وی با بیان اینکه " تاریخ درباره امیال، آرزوها و ناگواری و شکستها نیست، بلکه تاریخ در مورد آن حادثهایست که اتفاق افتاده است" افزود: برای انجام باید اقدام علمیتر و عالمانهتر صورت داد و ملزومات و شرایطی که رضاخان را به قدرت رساند را بررسی کرد.
کودتای رضاخان اجتنابناپذیر بود
وی درباره کودتای رضاخانی گفت: این واقعه اجتنابناپذیر بود؛ بیش از یک قرن حاکمیت قاجار بود و بنا به دلایلی نهضت مشروطه رخ داد و انقلاب مشروطه توانست به حاکمیت بیش از یک قرن قاجارها خلل وارد کند، اما نتوانست نظام جدیدی را جایگزین نظام قاجار کند و در 15 سال حکومت نهضت مشروطه منحنی روند سیاسی به سرعت روبه قهقرا رفت و در این 15 سال 2 میلیون نفر از مردم ایران با قحطی، وبا، تیفوس و جنگ از بین رفتند.
زیبا کلام گفت: مشکل اصلی ثبات و امنیت است که در این 15 سال به طور کامل از بین رفت و در آن شرایط و در آستانه کودتا دولت مرکزی در سیستان و بلوچستان وجود نداشت، خراسان از دولت مرکزی تمکین نمیکرد و درون شهر را محمدتقی پسیان بیرون شهرها را قبایل ترکمن اداره میکردند. شمال گیلان و مازندران دست کسانی بود که به زعم خود جمهوری سوسیالیستی تشکیل داده بودند و در کردستان که همواره گریز از مرکز وجود داشت، اسماعیلخان حکومت میکرد. خوزستان نیز برای خود دولت رسمی تشکیل داده و عوامل دولت مرکزی را بیرون کرده بود. فارس و اصفهان به دست بختیاریها و دره شوریها اداره میشد. 15 سال وضعیت مملکت اینگونه بود و اقتصاد و قدرت مرکزی وجود نداشت.
وی ادامه داد: شرایطی بر کشور حاکم بود که همه متفقالقول بودند کشور به یک قدرت مرکزی نیاز دارد و این وضع اگر ادامه پیدا کند بعد از انقلاب مشروطه عملا چیزی از ایران باقی نمیماند، به دنبال ایجاد دولت مرکزی بودند و در نهایت کودتای 3 اسفند 1299 رخ داد.
وی ادامه داد: معتقدم که در کودتای 3 اسفند 1299 روح دولت انگلستان خبر نداشت که چنین کودتایی اتفاق میافتد، من از کسانی که معتقدند انگلیسیها رضا خان را روی کار آورند میپرسم کدام اقدام رضا خان به دستور و به نفع انگلیسیها بود.
تاریخ به هیچ عنوان جنبه اظهارنظر ندارد
در ادامه خسرو معتضد گفت:90 در صد صحبتهای ایشان مخالفت من است نظرات ایشان دقیق و متدویک نیست. اولا من در مورد کسی هیچگاه به صورت مطلق اظهار نظر نمیکنم آنچه به ما فرصت اظهار نظر میدهد اسناد و مدارک است. قصه و داستان تاریخ را نمیسازد تاریخ اظهار نظر شخصی نیست.
وی گفت: اسناد و مدارکی که اکنون مورد استناد است در راستای تهیه نمایی از اوضاع ایران برای لندن است و صحبت از انتشار اسناد در گذشته نبوده است، انتشار اسناد بریتانیا از سال 1940 آغاز شد. اسناد انقلاب مشروطه را 1352 انتشار میدهند و همینطور بخشی از اسناد شهریور 20 13را در سال 1355 منتشر میکنند و بقیه اسناد و مدارک شهریور 1320 منتشر نمیشود؛ چراکه معتقدند خانوادههایی که جزو خائنین بودند، ناراحت نشوند. تاریخ مانند علم پزشکی مهم است. تاریخی که مبتنی بر دروغ و اظهارنظر باشد به درد نمیخورد تاریخ به هیچ عنوان جنبه اظهارنظر ندارد.
وی افزود: به عنوان مثال کتاب انقلاب اسلامی به روایت ساواک را جمهوری اسلامی تالیف نکرد، بلکه خود ساواک آن را نگارش کرد و همه جزییات در آن موجود است. جزئیات آبادان و سینما رکس و جزئیات اصفهان که در تابستان 1357 همه فریاد شده بودند و سرلشکر ناجی در خاطرات خود میگوید سر هر چهار راه توپ گذاشتیم. تاریخ هوس و قصه نیست ادعای کسی و نظرات من نیست.
این پژوهشگر مسائل تاریخی با بیان اینکه " من در نگارش کتابها بیطرفانه صحبت میکنم" اظهار کرد: من در کتابی از رزمآرا تمجید کردم که از افسران با سواد سازمان دهنده است ولی در نخست وزیری نادان بود و جان خود را از دست داد. قضاوت کار تاریخ است، اگر قرار باشد بگوییم تاریخ دروغ میگوید و مورخ انسان است و اظهار نظر میکند همه مورخها که از تاریخ نوشتند، چرا فراموش شدند. زمان شاه نیز هزینههای هنگفتی صرف میشد تا نویسندگان خارجی تاریخ زندگی دربار را بنویسند در چنین زمانی که تمام مملکت تابلو و پلاکارد بود، چه شد که تمام مردم ایران فریاد مرگ بر شاه سر دادند.
وی با بیان اینکه " هیتلر وطنپرستترین و شریفترین انسانها در زمان خودش بود" اظهار کرد: هیتلر در جنگ جهانی دوم 8 میلیون انسان را به کام مرگ فرستاد، اکنون هیتلر در مفهوم ملت آلمان با بدی یاد میشود اما هیتلر خدمات متعددی به کشور آلمان کرد، برای 15 میلیون نفر در مدت 6 ماه اشتغال ایجاد کرد. بهترین اتوبانها را احداث کرد، اما چرا ملت آلمان از هیتلر بیزار است، انسانها مرحله دارند چه کسی میگوید برگشتن خوزستان به ایران بد بوده است، البته بسیار خوب بود اما این اقدامات چه ربطی به رضا خان دارد که یک حکومت استبدادی را بنا مینهد و همه را خفه میکند.
وی افزود: کاترین ان لن تون ایرانشناس انگلیسی در گزارش محرمانه برای وزارت خارجه انگلیس درباره رضاخان مینویسد"او انسانی است که احمد شاه را بیرون کرده است او که سرشار از جاهطلبی است ایران را از تجزیه شدن و فرو رفتن در مرداب ناکارآمدی به استقلال حقیقی رساند اما در میان مردم محبیوبیت ندارد مردم از او میترسند او را نمیتوان آدم حسابی دانست و دهنبین و ظاهربین است سیاست خارجی را نمیفهمد و هر افسری که لایق بود را بازنشسته میکرد زیرا محبیوبیت ندارد که در شرایط سخت روی وفاداری آنها حساب کند رضا شاه برای رسیدن به ثروت تشنه و حریص است از هر وسیله ای برای دست یابی به زمین و پول استفاده می کند در مصرف تریاک و نوشیدن مشروبات داخلی زیاده روی می کند از وقتی شاه شده سخت گیرتر و خود بزرگ بین تر شده است خودش نیز از وحشت خالی نیست در رختخواب چند اسلحه دارد در برابر اشخاص که وهم توطئه کرده اند هیچ رحمی نداد و این بدگمانی کافی است که اگر نکشد حبس ابد در انتظار آنها است هر چقدر رفتار با مردم خود را می داند از خارج از کشور چیز زیادی نمی داند هزینه های هنگفتی را برای احداث راه آهن و تداوم آن صرف کرد اشتهایش برای زمین خواری سیری ناپذیر است".
هیچکس ویژگیهای سیاسی حکومتی رضا خان را که مطلقا به مخالفش اجازه نفوذ نمیداد، تایید نمیکند
زیبا کلام نیز در ادامه گفت: خانم ان لنتون دیدگاه توهم توطئهوار جامعه ما را ندارد او اقدامات رضاشاه را در مقابل خصوصیات رفتاری او نوشته است، اما تاریخی که ما مینویسیم که رضا شاه را چگونه ترسیم کنیم، تاریخی که قبل از انقلاب نیز نوشته شده بود، مشخص بود. به عنوان مثال 30 آذر علیحضرت آذربایجان را نجات دادند این نکته محل ایراد است، هیچکس ویژگی های سیاسی حکومتی رضا خان را تایید نمیکند که مطلقا به مخالفش اجازه نفوذ نمیداد. نظامی مستبد بود، اما این خصوصیات و این اقدامات رضا شاه نیست، رضا شاه بنیانهای جدید را به ایران آورد و دانشگاه، راهآهن، آموزش و پرورش، دادگستری و تدوین قوانین کشور و ارتش کشور را برای ایران ایجاد کرد به طوری که در کودتا 1299 چهارده هزار نفر برای لشکر ایران نیرو دارد در زمانی که رضاخان کشور را ترک میکند 120 هزار نیروی مدرن هوایی، زمینی و دریای کشور وجود دارد، در ابتدای کار رضاشاه تنها چندصد کارگر در چاپخانهها کار میکردند در صورتی که بعدا به 400 هزار کارگر در صنایع مدرن غذایی نساجی و .. افزایش مییابد و از آخرین طرحها نیز ایجاد ذوبآهن کرج با کمک آلمانیها که با کارشکنی انگلیسیها محقق نشد ثبت اسناد و احوال و ایجاد شناسنامه و سربازی از جلوهها و نمونههایی از مدرنیته است که منکر نمیشویم، اما به لحاظ سیاسی مستبد بود. به عنوان مثال مجلس در آن هنگام دوساله بود و مشخص بود که چه کسانی وارد مجلس میشوند و کسانی که مورد تایید بودند را به مجلس میفرستند و رییس مجلس رضا شاه در چند دوره حاج محتشمالسلطنته که رضا شاه به او حاجی میگفت و عمدتا لوایح به درخواست رضا شاه بود یکی از لوایح که انحصار دخانیات بود چند نماینده اما و اگر میگویند و به رضاشاه اطلاع میدهند و شاه به محتشم السلطنته میگوید خجالت نمیکشی درب طویله را ببندم تا خیالتان راحت شود. یعنی دید رضا شاه به مجلس چیست و مسلم است که این رژیم سقوط میکند.
ایران مدرن را رضاخان پایهگذاری کرد
وی افزود: خدمات و اقدامات رضا شاه ایران را مدرن و مدرنیزه کرد ایران مدرن را رضاخان پایهگذاری کرد، هنگامی که رضاخان سقوط کرد، مردم تا چند روز باور نمیکردند و بعد از این گل و شیرینی میدهند و در سال 1329 وقتی جنازه رضا شاه را از مصر به ایران میآورند به استقبال او میروند.
آیا رضاخان به تنهایی میتوانست بنیانها را بسازد؟
معتضد نیز خطاب به زیبا کلام گفت: اینکه شما گفتید روح دولت انگلستان خبر نداشت را من تکذیب میکنم، هر سیاست کلی ابتدا در لندن تایید میشد، سپس به مرحله اجرا درمیآمد و انگلیس سیاست هندوستانی داشت. ارتش انگلستان را از هندوستان میفرستادند. روح دولت انگلستان خبر داشت، انگستان هندوستان و ایران را میخواست چون معدن مواد اولیه و خام بریتانیا بود.
وی افزود: در مورد اینکه رضا خان اقدامات زیادی انجام داد باید گفت آیا رضاخان به تنهایی میتواند بنیانها را بسازد؟ در کنار رضا شاه بهترین تیم عالی نظامی قرار گرفته بود اما در اواخر کار رضاخان، بیشتر افراد این تیم یا در زندان هستند یا کشته شدند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: معاهده اهواز از اقداماتی است که رضا خان به نفع انگلستان در سال 1306 انجام داد که باید این کمپانی تا سال 2010 پابرجا باشد، اما با مخالفت افسران نظامی معاهده انجام نمیگیرد، ادغام پلیس جنوب که پلیسی مستعمره بود به ارتش ایران و قرار داد معاهده 1933 که 100 هزار مایل مربع از خاک ایران که نفت خیز بود به انگلیسیها داده شود از دیگر اقدامات رضاخان به نفع انگلیسیها بود.
رضاخان ثبات و امنیت ایجاد کرده بود
زیبا کلام هم گفت: شرایط اقتصادی و سیاسی کشور به گونهای بود که افراد بانفوذ کشور به دلیل نبود امنیت به این سمت گرایش پیدا کردند و مدرنیته به کمک نخبگان فکری انجام شد. چرا این افراد به سمت رضاخان گرایش پیدا کردند؟ به این دلیل که رضاخان ثبات و امنیت ایجاد کرده بود و از سال 1299 تا 1305 که رضا خان به سلطنت رسید در این مدت اقدامات فراوانی انجام داد که منجر به حمایت روحانیون، علما و بازاریان از رضا خان شد و جلوه استبدادی که به خود میگیرد پس از به قدرت رسیدن است و بیشترین خدمت را مجلس چهارم انجام داد و گلچین شخصیتها در مجلس چهارم بود و این افراد میدیدند که رضاخان اقداماتی را انجام میدهد.
وی افزود: وقتی رضاخان را عامل انگلیسیها بدانیم من مطمئن هستم اگر به جای راه آهن شمال به جنوب، راه آهن از شرق به غرب احداث میشد گفته میشد یک بخش از مستعمرات انگلیس به بخش دیگر که پاکستان و هندوستان است متصل میشد.
وی در عین حال با بیان اینکه " به لحاظ توسعه سیاسی در زمان رضا شاه پسرفت داشتیم" افزود: ناصرالدین شاه هیچ توجهی به زندگی شخصی مردم نداشت اما رضا شاه به همه نکات زندگی شخصی مردم توجه داشت که چه کتابهایی را مطالعه میکنند و حاکمیت پلیسی در زمان رضا خان بود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: تا زمانی که به رضاخان و محمدرضا شاه به دید نوکر آمریکا و انگلیس توجه میشود همه اقدامات آنها در راستای خیانت خلاصه میشود و این اقدامات به دلیل مصالح و منافع آنها صورت میدادهاند و دیدگاه توهمی و توطئهای به تاریخ میشود.
وی افزود: چادر از سر کشیدن زنان چه ربطی به انگلستان دارد و چه فایدهای برای انگلستان به دنبال دارد. برای سیاستمدار اشتباه بدتر از جنایت است، رضا شاه رژیمی دیکتاتوری ایجاد کرد. چادر از سر کشیدن با خشونت در زمان رضاخان انجام می شود.
وی در پاسخ به این سوال که چرا علما از رضاخان حمایت کردند؟ گفت: در زمانی که رضاخان ثبات و امنیت را به کشور بر میگرداند علما در نجف به او تمثال حضرت علی(ع) را هدیه دادند و علمای قم نیز حمایت کردند در مقاطع بعدی تاریخ حاضر نشد با علما حشر و نشر داشته باشد چراکه نیازی به حمایت علما نداشت.