دانشمند سلطان خدا در زمین است، پس هرکه با وی در افتد بر افتد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
اجتماعی .سیاسی.تاریخ
سانسور نام «اعلیحضرت» از روزنامه اطلاعات
چهارشنبه 94 خرداد 6 , ساعت 5:25 عصر  
اتفاقاً به شکلی خاص این حرف ها در روزنامه اطلاعات منعکس بود. فقط در چند جا گاهی نیم سطری و گاهی یک سطر سفید مانده بود که من خیلی دقت کردم که نام چه شخصی است.
متن حاضر از کتابچه یادداشتهای روز سال 1356 ابوالحسن عمیدی نوری انتخاب شده است. کتابچه مذکور با عنوان "یادداشت های روز شماره 79 از 12/6/1356 تا 17/10/1356، در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران نگهداری می‏‌شود.

سانسور نام «اعلیحضرت» از رزونامه اطلاعات

36/7/30 ـ دیروز جمعه بود. بعضی از بستگان و دوستان آمده بودند. نکاتی از گفته‌‏ها ثبت می‌‏شود:

1 ـ محمود وارسته (مدیرکل سابق وزارت اقتصاد و فعلاً وکیل دادگستری) همشیرزاده خانم می‌‏گفت:
 
چند روز پیش در کاخ دادگستری از جلوی دادگاه شعبه اولی که پرونده علیزاده و صیرفی معاونین وزارت بازرگانی را درباره معامله شکر رسیدگی می‏‌کرد عبور می‏‌کردم. چون ساعتی وقت آزاد داشتم علاقه ‏مند شدم جزو تماشاچیان بنشینم و محاکمه مزبور را هم ببینم. بعد که به سؤال و جواب‌هایی در آنجا برخوردم، بسیار خوشحال شدم که چه خوب موقعی در دادگاه بودم، زیرا سؤال و جواب جالبی بود که جان کلام پرونده را نشان می‏‌داد.

هاشمی رئیس دادگاه مثل اینکه مسلط است بر پرونده از این جهت سؤال‌های جالبی می‏‌کرد. مثلاً از او پرسید: "با آنکه گفتید که این شرکت انگلیسی مورد معامله با شما درباره شکر جزو لیست بیست نفری که معامله شکر به‏ طور معمولی می‏‌کردید نبود و با اصول مناقصه و مزایده هم معامله نکردید پس این شرکت را از کجا شناختید و چطور شد که با او به سرعت معامله را انجام دادید؟"

علیزاده معاون وزارت بازرگانی گفت: "این سؤال در بازپرسی هم از من شد و من ناچار شدم با این شرکت مکاتبه کنم و جواب آن را تهیه نمایم. چنان که جواب آن را تهیه کردم و به پرونده امر دادم. این شرکت را هویدا و بعد مهدوی شناختند و هویدا به مهدوی گفت این معامله با این شرکت انجام پذیرد.

و من همان روزهایی که از شرکت تعاونی روستایی به وزارت بازرگانی منتقل شدم، وزیر بازرگانی این قرارداد را تهیه نموده بود و به من گفت الان مدیرعامل شرکت در مهمانخانه منتظر است. فوراً با او تماس بگیر و فوری فوری که این کار تمام شود.

رئیس دادگاه به او می‏ گوید چه دلیلی بر اثبات این ادعای خود داری؟ علیزاده می‏ گوید: "بالاتر از این را بگویم چون در همان روزهایی که من معاون شدم قبل از معرفی به پیشگاه شاهنشاهی تحت فشار وزیر بودم که این قرارداد را به امضا برسانم. وقتی به شاهنشاه معرفی گردیدم اعلیحضرت از همین قرارداد از من پرسش فرمودند و تاکید کردند با آن شرکت انگلیسی کار قرارداد را تمام کردی؟ باید درازمدت باشد."

سانسور نام «اعلیحضرت» از رزونامه اطلاعات 

این جواب ها بسیار جالب بود. اینها را که در روزنامه ‏ها نمی‏ نویسند! من حرف وارسته را قطع نموده گفتم: اتفاقاً به شکلی خاص این حرف ها در روزنامه اطلاعات منعکس بود. فقط در چند جا گاهی نیم سطری و گاهی یک سطر سفید مانده بود که من خیلی دقت کردم که نام چه شخصی است. ابتدا چنین نتیجه‏ گیری نمودم که نام هویداست که به مناسبت اشتغال او به وزارت دربار فعلاً ملاحظه کرده ‏اند اسم او را ننوشته ‏اند و الاّ داستان فشار مهدوی وزیر بازرگانی به علیزاده در روزنامه اطلاعات منعکس بود. بعد دیدم در یک جا اسمی هم از هویدا برده شده بود. من پیش خود خیال کردم آن یک جا اشتباهاً از سانسور رد شده بود. حالا که جنابعالی توضیح دادید که از توصیه اعلیحضرت هم علیزاده سخن به میان ‏آورد خیال می‏کنم آن یک سطر سانسور مربوط به همین موضوع است که جنابعالی گفتید. بله تردید نیست که پول نفت باید همین طوریها به کشورهایی که برای آنها سهمیه ‏بندی شده است صادر گردد. انگلستان در منتهای مضیقه ارزی قرار دارد و ایران باید اطاعت کند از نقشه‏ای که به او تحمیل می‏شود به کجا و چقدر ارز نفت داده شود. خرید شکر و گندم و غیره همه بهانه است. چنان که دیدیم چقدر از اینها نفله شد و دردریا ریخته شد و میلیاردها دلار هم به عنوان جریمه و خسارت توقف کشتی ها در بنادر ایران ارز خارج گردید.


نوشته شده توسط جعفر پیوسته کاشانی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

اجتماعی .سیاسی.تاریخ

جعفر پیوسته کاشانی
دانستن حق شماست
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 0 بازدید
بازدید دیروز: 86 بازدید
بازدید کل: 106757 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
نوشته های پیشین

فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
لوگوی وبلاگ من

اجتماعی .سیاسی.تاریخ
لینک دوستان من

نگارستان خیال
سرزمین رویا
اجازه نمی دهیم
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اشرف ، سکانس آخر
پرستار و حارث (نقدی بر تراژدی خمینی شهر)
سید ضیا الدین چگونه گریخت
دو نکته نا گفته در مورد دکتر حسین فاطمی
ماجرای درخواست ترور امام خمینی ره از موساد
علائم و نشانه های تکان دهنده ظهور
آزادی آزادی دربست!؟
جشن وپایکوبی مردمی و خر درویش...
5+ 1 و سگهای آبادی !؟
رضاخان ، وزیر جنگ
اولین کارخانه متورسیکلت جهان
مراسم افتتاح روزنامه اطلاعات در سال 1305 + تصاویر
ظل السلطان حاکم اصفهان
تراژدی کفش ملی ( همیشه پای چین در میان است)
صغری خانم کجا و آیفون 6 کجا...جل الخالق
[همه عناوین(93)][عناوین آرشیوشده]