بنام یگانه خالق هستی
از بد عهدی بیمه تامین اجتماعی تا مروت نایب حسین کاشی
بامداد پنجشنبه 15 خرداد 1394
مقابل بیمارستان میلاد کاشان
خانواده آقای مهدی درخشان نژاد آرانی که در سانحه تصادف مینی بوس حامل کارگران شرکت فولاد کویر آران و بیدگل دچار مصدومیت شدید شده بود در انتظار رسیدن یکدستگاه آمبولانس مجهز آی سی یو دار جهت انتقال مصدوم به تهران بودند.
بماند که متاسفانه چنین آمبولانس پیشرفته ای در شهر کاشان و آران و بیدگل نمی باشد و باید از قم و تهران عزیمت نماید و ما هم دلمان خوش است که فلان جا فلان کس امد و شبی چندین میلیون پول را برد و خورد.
آنقدر سیر بخند که رتبه اولی داریم تا بدانی در این شهر مداح و منبری داریم
مسئولین محترم بیمارستان میلاد به جهت ترخیص بیمار یک برگه فاکتور مجلل به مبلغ دویست و پنجاه میلیون ریال ارائه داده و اعلام نمودند که در صورت عدم پرداخت مبلغ فوق بیمار ترخیص نخواهد گردید.
بگذریم از اینکه در آن وقت بامداد شخص ریاست محترم بانک ملی کاشان و حتی ریاست معظم بانک مرکزی هم این مبلغ پول نقد را در منزل یا در حساب بانکی خویش در دسترس نخواهند داشت ،ثانیا بیماری که با هماهنگی شرکت فولاد کویر یه آن مرکز تخصصی درمانی انتقال داده شده است علی القاعده باید مسئولین محترم بیمارستان با شرکت مکاتبه فرمایند.
از این مباحث و مصائب که بگذریم مسدوم آقای مهدی درخشان نژاد آرانی خوشبختانه یا متاسفانه تحت پوشش 4 نوع بیمه خدماتی درمانی و حمایتی میباشد.
اول: بیمه معظم تامین اجتماعی که نوع اصلی می باشد.
ثانیا :بیمه معظم دانا که بیمه تکمیلی درمانی شرکت فولاد می باشد.
ثالثا:بیمه معظم آسیا که بیمه حوادث شرکت میباشد.
رابعا: بیمه تحت پوشش مینی بوس حادثه دیده که البته در ایران صرفا جهت دریافت خسارت بعد از ماراتون اداری بوده که در حکم پدر خوانده می باشد.
نمیدانم بیمه ها با بیمارستان سر حساب ندارند یا بیمارستان بیمه ها را قبول ندارد؟؟!
آخر این چه قانون و مقرراتی است که فرد حادثه دیده با وجود تحت پوشش قرار گرفتن 4 بیمه باز هم باید پول نقد پرداخت کند؟؟؟
یاد حرف آن مرد افتادم که می گفت تحریم ها کاغذ پاره ای بیش نیستند.
الان هم با خود گفتم دفترچه بیمه ها و کارت ها کاغذ پاره ای بیش نیست.
الغرض طرح نظام سلامت به افسانه سلامت مبدل خواهد گشت.
با خود اندیشیدم و گفتم خدا پدر راهزنان قدیم و نایبیان را بیامرزد باز هم آن راهزنان با آن همه شقاوت و رذالتشان برای خود قوانین و مرام هایی داشتند و مقید بودند
من جمله اگر شخصی از اهالی دهات و قصبات کاشان قصد تشرف به زیارت عتبات و عالیات را داشت به پیش عالم شهر مراجعه می نمود و دستخط مبارک عالم دینی مفر و نجات بخش آن زوار الحسین بود.
حاشا به مرام دزدان و نایبیان کاشان که لااقل احترامی و قداستی برای دستخط علماء و مراجع قائل بودند و حد و حدود می شناختند.
امروز دیگر این داستان ها افسانه ای بیش نیست و همه چیز در پول خلاصه شده است و دیگر هیچ
کاش که ننه آقا بزرگم زنده بود و از او می پرسیدم که نایبیان بیشتر ظلم کردن و کشتند و باج و خراج استاندند یا بیمه ها و بیمارستان های شهرمان
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من بس به جایی نرسد فریاد است.
حق نگهدارتان باد.یا علی مدد