روابط ایران و انگلیس در دوره نخست وزیری دکتر محمد مصدق دستخوش تحولات گوناگونی بود و همین تحولات بود که سرانجام دولت او را رقم زد.
در روز 29 مهر 1331، قطع رابطه سیاسی ایران و بریتانیا پس از تصویب هیات وزیران تسلیم کاردار سفارت انگلستان در تهران شد و دکتر سیدحسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت مصدق، آن را اعلام کرد. علت قطع رابطه ایران با انگلستان، بیاعتنایی لندن به خواستهای ملت ایران در احقاق حقوق خود به ویژه در جریان ملی کردن صنعت نفت عنوان شده بود. پس از دهها سال حضور تمام قد انگلیس در عرصه سیاست ایران از دوران قاجار تا پهلوی، این نخستین بار بود که به حضور این کشور در ایران، برای مدتی پایان داده میشد.
24 مهرماه بود که دکتر محمد مصدق نخستوزیر وقت طی نامهای به نمایندگان مجلس شورای ملی دلایل تصمیم دولتش مبنی بر قطع رابطه با دولت انگلیس را به اطلاع ایشان رساند و رادیو متن این نامه را پخش کرد. نامه مصدق به نمایندگان بدین شرح بود: «مجلس شورای ملی/ آقایان نمایندگان محترم مستحضرند که جنبش ملی ایران از روز اول با کارشکنیها و تحریکات عوامل شرکت سابق و دولت انگلیس در داخل و خارج کشور روبرو گردید. این تلاشها و تشبثات که زحمات فوقالعاده برای ما فراهم نمود ضمنا به آبروی خود آنها نیز لطمه زد زیرا هر یک از این تشبثات پرده تازهای از روی رفتار ظالمانه زورمندان برداشت و چهره سیاست استعماری آنان را بیشتر نمایان ساخت، با مختصر تاملی آقایان به خاطر خواهند آورد که از روز 29 اسفند 1329 تا امروز که قریب 19 ماه از اولین تصمیم مجلس ایران میگذرد چه مشکلاتی در راه موفقیت ما به وجود آورده و تا چه حد دامنه تحریک و آشوب و اغتشاش را فقط به خاطر منفعتطلبی و استفادهجویی توسعه دادهاند.
پس از آنکه صنعت نفت به تصویب مجلسین ملی شد و ملت ایران به این آرزوی خود رسید دولت انگلیس برای جلوگیری از اجرا آن نخست دست به ارعاب و اخافه زد و برخلاف شرایط دوستی که پیوسته از آن دم میزد ملت صلح دوست ما را به سزای آنکه از یکی از حقوق اولیه خود استفاده کرده بود به کشتیهای موریشن و فلامنکو و قوای زمینی و دریایی و هوایی متمرکز در دور و نزدیک مرزهای ایران تهدید کرد. ملت ایران که در راه رسیدن به آمال ملی خویش برای تحمل هرگونه سختی و مشقت خود را آماده کرده و در این راه تا چای جان ایستاده بود از این تهدیدات باکی نداشت...
اکنون با این توضیحات آقایان نمایندگان محترم تصدیق میفرمایند که دولت اینجانب تا آنجا که ممکن بوده سعی و مجاهدت خود را برای حل اختلاف بکار بسته ولی با کمال تاسف دولت انگلیس تاکنون مانع حصول توافق شده و ملت ایران را برخلاف موازین بینالمللی همچنان در فشار اقتصادی قرار داده است و اکنون نیز با ادامه مکاتبات بیحاصل میخواهد از مرور زمان به نفع خود استفاده کند و ما را از تعقیب رویه اقتصادی دیگری که باعث نجات و فلاح مردم ایران باشد باز دارد.
هرچند درباره روش دولت نسبت به حل موضوع نفت در گزارش سابق به عرض مجلسین رسیده و در آن تصریح شده است هرگاه نتیجه آخرین پیشنهاد و گذشتهای دولت اینجانب اثر مطلوب و مترقب را نداشته باشد ناچار باید رویه دولت انگلستان را مخالف با شرایط دوستی که همیشه از طرف دولت ایران رعایت میشده بدانیم و روابط سیاسی موجود را بیاثر بشناسیم و آقایان نمایندگان محترم نیز با آن موافقت فرمودهاند.
معذالک اکنون که متاسفانه دولت مجبور به اتخاذ تصمیم مبتنی بر قطع روابط سیاسی شده است لازم میداند مجدداً مراتب را باستحضار آقایان نمایندگان محترم برساند. در پایان باید اضافه کنم که قطع روابط سیاسی با دولت انگلیس مستلزم قطع علایق دوستی بین دو ملت نمیباشد زیرا ملت ایران همیشه به ملت انگلیس به دیده احترام نگریسته و امیدوار است که زمامداران آن دولت نیز اندکی بیشتر به حقایق اوضاع فعلی جهان و بیداری ملل توجه کنند و از روشی که تا امروز معمول داشتهاند منصرف شوند و سیاست خود را با وضع دنیای امروز منطبق سازند تا ملتین انگلیس و ایران بتوانند به وسیله تجدید حیات مناسبات سیاسی از روابط دوستی و و داد برخورد شوند. اکنون بر عموم افراد ملت ایران فرض و لازم است که بیش از پیش مراقب اوضاع باشند و با بیداری و استقامت راهی را که در پیش گرفتهاند ادامه دهند و تردید ندارم که چون این مجاهدت در راه حق انجام میشود خداوند متعال مدد خواهد فرمود که به نتیجه مطلوب برسد. نخستوزیر/ دکتر محمد مصدق»
شش روز پس از آنکه نمایندگان مجلس نامه مصدق را دریافت کردند، 30 مهر 1331 بود که دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجه وقت، با ارسال نامهای به جورج میدلتون، کاردار وقت دولت انگلستان، «تصمیم دولت شاهنشاهی ایران، مبنی بر قطع روابط سیاسی با دولت علیاحضرت ملکه انگلستان» را به اطلاع وی رساند. در این نامه، با اشاره به اختلاف دولت ایران با شرکت نفت، دولت انگلیس به حمایت غیرقانونی از شرکت نفت متهم شد و همچنین اعلام شد که «ماموران رسمی آن دولت نیز به واسطه تحریکات و مداخلات ناروای خود، مشکلاتی به قصد اخلال در نظم و آرامش کشور، فراهم ساختند.»
روزنامه اطلاعات فردای آن روز نوشت: «بعدازظهر دیروز آقای افشار رییس اداره سوم سیاسی وزارت امور خارجه با تلفن به سفارت انگلیس اطلاع داد که برای تسلیم یادداشتی که تهیه شده است ساعت 3 بعدازظهر انتظار میدلتون کاردار سفارت و جفری دبیر اول سفارت را دارد. ساعت 3 و پانزده دقیقه ماشین شماره 2 سیاسی سفارت برای آخرین بار به طور رسمی جلوی وزارت امور خارجه توقف کرد و میدلتون و جفری از ماشین پیاده شده یکسره به اتاق آقای افشار رییس اداره سوم سیاسی وزارت خارجه رفتند. ملاقات افشار و میدلتون نیم ساعت بیشتر طول نکشید. اگرچه از مذاکرات بین آنان اطلاع کاملی در دست نیست ولی گفته میشود ضمن تسلیم یادداشت مربوط به قطع رابطه مذاکراتی در مورد نحوه رسیدگی به امور سفارتخانههای ایران و انگلیس صورت گرفته است.»
یک روز پس از دیدار افشار و میدلتون، اداره اطلاعات سفارت انگلیس در خبری در صفحه اول بولتن خود نوشت: «با کمال تاسف بعد از 93 سال دیروز دولت ایران به ما اطلاع داد که روابط سیاسی خود را قطع کرده است.» این بولتن با چاپ شعری از حافظ به این مضمون که «حافظ شکایت از غم هجران چه میکنی/ در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور» به عنوان خداحافظی، اضافه کرده بود: «امیدواریم در این ظلمت نوری پیدا شود.»
پخش خبر قطع روابط دو کشور، واکنشهای متفاوتی را برانگیخت. همزمان اللهیار صالح، سفیر کبیر ایران در آمریکا و یکی از یاران مصدق، یک جلسه مطبوعاتی در واشنگتن تشکیل داده و گفت: «امروز دولت ایران، قطع روابط سیاسی با دولت انگلستان را اعلام نمود. این اقدام برای اعتراض نسبت به روش خصمانهای که دولت انگلستان برای تحمیل خواستههای شرکت نفت سابق به دولت ایران پیش گرفته بود، انجام شد. دکتر مصدق در هیجده ماه گذشته، با وجود این روش نامساعد انگلستان، از هر اقدام ممکن برای تشویق دولت انگلستان در همکاری با دولت ایران، در پیدا کردن راه حل، کوتاهی ننمود. در مقابل، دولت انگلستان، در روش خود، به این طریق پافشاری نمود: محاصره اقتصادی و مسدود نمودن اعتبارات ایران، جلوگیری از آمدن کشتیها به بنادر ایران، تهدید نمودن خریداران احتمالی نفت ایران و سعی در مضطرب نمودن دولت ایران به وسیله کشاندن ایران به شورای امنیت و دیوان دادگستری بینالمللی؛ در صورتی که هر دو این دستگاهها از طرفداری از درخواستهای انگلستان خودداری نموده و رای دادند که اختلاف، مابین دولت ایران و یک شرکت خصوصی است نه بین دو دولت ایران و انگلستان. این سیاست تحمیل، باعث سختیهای اقتصادی فراوانی برای ملت ایران و بر هم زدن نظم سیاسی کشور شده است.
قطع روابط سیاسی نمیبایست باعث تعجب دولت انگلستان شود، زیرا تنها دو راه برای ایران باقی مانده بود که یا روابط سیاسی خود را قطع نماید و یا در زیر فشار محاصره اقتصادی غیرقانونی انگلستان، زانو به زمین زند. ملت ایران مصمم است استقلال سیاسی خود را حفظ نماید و با وجود سختیهای اقتصادی فراوانی که در نتیجه امپریالیسم انگلستان بر ملت تحمیل شده، به هیچ وجه حاضر نیستند از استقلال سیاسی خود دست بردارند... دنیا میداند که ایران محتاج به منافع تجارت بینالمللی، به خصوص در معامله نفت میباشد، ولی نه به قیمت تسلیم شدن به انگلستان، من صمیمانه امیدوارم که دولت انگلستان در اعمال خود تجدیدنظر نموده و سیاست جدید همکاری پیش گیرد تا بتوانیم بار دیگر روابط بین دولتین را برقرار کنیم.»
روابط ایران و انگلیس در سال ها و ماه های بعد دستخوش تحولات گوناگونی بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز نیز نخست وزیر انگلیس و در طرف مقابل مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی ایران سفر رسمی به کشور مقابل نداشته اند که این نشان از رابطه سرد میان دو کشور دارد.
منابع:
آرشیو روزنامه اطلاعات، مهرماه 1331
اسناد وزارت امور خارجه ایران، اسناد قدیمیه، پرونده شماره 5-12-1331 ش
مصدق و اخراج انگلیسیها از ایران، امیرهوشنگ بختیاری
قحطی بزرگ
آیا می دانید مابین سالهای 1917 تا 1919 بیش از 40 درصد جمعیت ایران جان خود را از دست دادند؟.
هشت روز پس از تاجگذاری احمدشاه قاجار، جنگ جهانی اول آغاز شد و مستوفی الممالک نخست وزیر ایران رسما موضع بی طرفانه ایران را به دول متخاصم اعلام نمودبا وجود اعلام بی طرفی ایران، نیروهای متخاصم انگلیس و روس از نقاط مختلف وارد کشور شدند.
جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ می نویسد: "در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمیگردید و قیمت گندم از خرواری 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمیشدند."
روزنامه ایران در 18 اوت 1917 چنین گزارش میدهد: «بر اثر تلاشهای دولت، هماکنون مقدار قابل توجهی غله در حال ورود به شهر است و دیروز قیمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان کاهش یافت». اما این تسکینی گذرا بود. ایران در 21 سپتامبر 1917 مینویسد: «نبود غله دارد در سراسر ایران قحطی به وجود میآورد. تاثیر کمبود غله بویژه در کاشان مشهود است و هیچ ترفندی نمیتواند اوضاع را بهتر کند، زیرا حمل غله از قم یا سلطانآباد به کاشان ممنوع است و مازاد غله این مناطق به شهرهای شمالی ارسال میشود».
بدلیل ممنوعیت ورود غله از قم و سلطان آباد به کاشان بسیاری از مردم این شهر از گرسنگی کشته شدند
گرسنگی فراگیر در تمام نقاط ایران
مجد در کتاب خود با اشاره به تلگراف ها و مکتابات موجود و همچنین روزنامه های آن روز از فراگیر شدن قحطی در تمام نقاط کشور اینگونه می نویسد:
از ژانویه 1918، کارد به استخوان رسید. در گزارش روزنامه رعد در یازدهم ژانویه 1918 چنین آمده است: «به گزارش نظمیه، هفته گذشته 51 نفر بر اثر گرسنگی و سرما در خیابانهای تهران جان باختهاند».
اجساد قربانیان بیماری و گرسنگی در گوشه کنار شهرها و جاده ها
اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده بود
منابع و مآخذ: