اینجا گوشه ایی از شهر من است جایی که امامزاده هایی طلایی رنگش سر از خرابه ها بیرون آورده اند اینجا در شهر ما میلیاردها تومان خرج می شود تا گلدسته ها بالا بیایندمیلیارد ها تومان حرج می شود که گلدسته در دید مردم باشد اگرچه خانه ی مستمندی بدون آذوقه باشد کاخ هایی این شهر امامزاده های آن هستند در اطراف کوخ ها یی به وسعت یک محله .
وما در این پوچی خودنماییها سرگردانم
هستند کودکانی که چندین روز است غذایی ندارند
هستند بیمارانی که درد تنفس می کنند وهستند خیلی ها که آروزی نیستن می کنند دخترانی که شاید برای نداشتن جهیزیه افسرده اند پدرانی که سر در گریبان خویش به فکر فردای بچه هایشان هستند کارگرانی که چندین ماه است حقوقی نگرفته اند وخیلی چیزهای دیگر.....
ولی مداحان این حسینیه ها یک شب ملیونی پول می گیرند تا بر علی گریه کنند که شب ها برای مستمندان آذوقه می برد و هرچه داشت در راه فقرا خرج کرد بر او گریه می کنند تا چرب تر پول بگیرند شاید روغن روضه هایشان گریه است وبس .
این مطلبی از وبلاگ گنگ خواب دیده .فریدون کدخدایی کپی شده است.