یکی از نزدیکترین دوستان شاه را باید همین امیر هوشنگ دَوَلّو دانست که معروف بود در معاملات قاچاق تریاک و خاویار و خیلی کارهای دیگر دست دارد. او اهل بازی ورق و این حرفها نبود و بیشتر یک آدم محفلی و منقلی و اهل بزم به شمار میرفت و آنطور که گفته میشد وسایل بزم و زن بازی شاه را فراهم میکرد.
دولو مخصوصاً در سفرهای زمستانی شاه به «سن موریتس» سوییس همراه همیشگی بود و هر جا هم که میرفت بساط تریاک و منقل او به راه بود و یک بار هم در فرودگاه زوریخ نزدیک بود به اتهام قاچاق تریاک دستگیرش کنند که شاه شخصاً او را با خود به داخل هواپیما برد و غائله موقتاً خوابید اما خبر آن درز پیدا کرد و بالاخره به دستور شاه و از طریق دیپلماتیک اقدام گردید و پرونده مختومه شد.
دولو به علت نزدیکیاش به شاه یکی از با نفوذترین آدمها به شمار میرفت و با وجودی که هیچ وقت شغل رسمی و طراز اولی نداشت و در ظاهر حکم پیشخدمتی شاه را داشت، با این همه از هر وزیر و وکیلی نفوذش بیشتر بود و تمام رجال مملکت هوای او را داشتند و تملقش را میگفتند. میگویند دولو در جریان انقلاب مقداری تریاک از کشور خارج کرد. او اساساً عاشق این کار بود و میشود او را یکی از کلکسیونرهای تریاک دانست که انواع آن را در اختیار داشت.
درباره دولو بد نیست این را هم بدانید که در خانه او و در کنار منقلش همیشه یک بشقاب پر از سکه طلا میگذاشت تا هر کس بخواهد به جای نقل و نبات آنرا بردارد و در جیب بگذارد و از همین میشود فهمید که ثروت این به ظاهر پیشخدمت شاه، سر به کجاها میزد!
منبع:پس از سقوط ، سرگذشت خاندان پهلوی در دوران آوارگی ، خاطرات احمد علی مسعود انصاری ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، تهران، بهار 1385 ، ص 62 و 63
مشرق نیوز
توطئه از نوع انگلیسی ، جیکاک ، مردی هزار چهره
نام « جیکاک» برای مردم مناطق نفت خیز جنوب و خصوصاً مردم مسجدسلیمان و عشایر بختیاری نامی کاملاً آشناست. نامی که به نماد شیادی ، نیرنگ بازی و حیله گری آنهم از نوع خطرناک آن یعنی انگلیسی تبدیل شده ، با گذشت قریب به 60 سال مردم این مناطق به کسانی که به نیرنگ ، مکر و حیله و البته سیاستمداری از نوع خاص کلمه مشهورند لقب جیکاک می دهند! « میجر جیکاک» مامور سازمان اطلاعاتی « انتلیجنت سرویس» انگلیس بود که سالها در مناطق جنوبی کشور به جاسوسی و اجرای برنامه های دولت متبوعش اقدام نمود. وی سالها زیر نظر « آندروود» که با اسامی « ماژور آندروود» و « کلنل آندروود» معروف است ، آموزش دیده و تجربه کافی کسب نمود. آندروود چهره ی مرموز و سیّاسی بود که مدتی ریاست بندر بصره را به عهده داشت و با قدرت عجیبی منطقه شط العرب را اداره می کرد. چند سال بعد با درجه کلنلی ریاست ادارة اطلاعات شرکت نفت انگلیس و ایران را عهده دارگردید و مدتی نیز در تهران در کسوت تاجر فعالیتهای جاسوسی انگلیس را سازماندهی می کرد.
نقل می کنند ، جیکاک به مدت هفت سال برای شخصی از طایفه « موری» به عنوان شخصی کرولال چوپانی کرد و در این فرصت توانست با گویش ، فرهنگ ، باورها و اعتقادات بختیاری ها کاملاً آشنا گردد. جیکاک بعد از آن نیز اغلب اوقات خود را در میان عشایر بختیاری می گذراند و با توجه به استعداد خارق العاده خود در یادگیری زبان در مدت بسیار کوتاهی توانست زبان فارسی و از آن مهم تر گویش بختیاری را همچون زبان مادری خود یاد بگیرد . به حدی که تشخیص او از غیر بختیاری ها بسیار مشکل بود . خصوصاً اینکه با شگرد های خاص تفاوت ظاهری خود را نیز بوسیله گریم های مداوم با چهره بختیاری ها به حداقل می رساند و البته چنانچه حکایت می کنند آنقدر بر زبان و گویش و تاریخ و فرهنگ بختیاری مسلط بود که چنانچه کسی نیز می خواست از ظاهر او به خارجی بودنش مشکوک شود با صحبت کردن و روبرو شدن با اطلاعات او یقین پیدا می کردند که وی بختیاری است! جیکاک علاوه بر قدرت فوق العاده اش در زمینه یادگیری و تطبیق با محیط برگ برنده دیگری نیز داشت و آن شوخ طبعی ذاتی وی بود ! سرهنگ «جیکاک» مأمور ورزیده ، مکار و سری سازمان اطلاعاتی « اینتلیجنت سرویس » انگلیس در سه ماموریت ویژه به دولت متبوعش خدمات ارزنده ای ارائه کرد.
1- در طی جنگ جهانی دوم و پس از آن در ایران نقش زیادی را در جهت منافع کشورش ایفا نمود. جیکاک در جنگ جهانی دوم تلاش وافری مصروف داشت تا بر ناامنی و تنشهای موجود در بین بختیاری ها فائق آید و ناآرامی های منطقه بختیاری که به وسیله ابوالقاسم خان بختیاری رهبری می شد ، خاموش سازد. در سال 1322 شمسی دولت ایران با پشتیبانی انگلیسی ها مرتضی قلی خان صمصام را به عنوان فرماندار شهرکرد و بختیاری منصوب کرد تا بتواند بر اوضاع نابسامان بختیاری تسلط پیدا کند.« جیکاک » افسر و مأمور اطلاعاتی اینتلجنت سرویس بریتانیا که رابطه ای صمیمانه و دوستانه با مرتضی قلی خان داشت و مرتب به دیدار خان می آمد ، نیز دست بکار شد تا از گسترش نا امنی به مناطق نفت خیز جلوگیری کند. مهراب امیری به نقل از یکی از خوانین بختیاری آورده است که روزی جیکاک در حضور تمام سران و رؤسای طوایف بختیاری با لحن تملق آمیزی خطاب به جمعیت در حالی که به مرتضی قلی خان اشاره می کرد گفت: حضرت اشرف(یعنی مرتضی قلی خان) پدر من است وهرچه امرکند ما(انگلیسی ها) انجام خواهیم داد. این اظهار تملق از جانب کسی که مأموررسمی انگلیس یعنی نماینده ی دولتی بود که می رفت در جنگ جهانی دوم فاتح شود به معنای آن بود که انگلیس در رقابت میان ابوالقاسم خان بختیاری- طرفدار آلمان- و مرتضی قلی خان طرفدار انگلیس حمایت تمام و کمال را از مرتضی قلی خان خواهد داشت. (گارثویت؛1374: 229؛ غفارپور، 1384: 127)
2- جیکاک در دوران جنگ جهانی دوم ، در تحریک سران قبایل و عشایر جنوب و برپایی «نهضت جنوب» سهم زیادی داشت. چنانکه برخی منابع از جمله روزنامه « ایران ما » نیز به نقل از « یک مسافر مطلع » در این باره نوشت:
« قریب به دو هفته پیش از اولتیماتوم ناصر قشقائی و طغیان جنوب (25/6/29) مستر جیکاک به همراهی «حشمتالدوله فرنود » مشاور قضائی شرکت نفت برای بازرسی تشکیلات محقر شرکت نفت شیراز که بیش از دو تلمبه در سراسر شهر ندارد، به شیراز آمد و پس از ملاقاتی که در باغ ارم با خسرو قشقائی نمود غفلتا سر زیر آب کرده ، ناپدید شد. مستر جیکاک با طیّاره از خوزستان به بوشهر آمد و از بوشهر تا شیراز که تماماً منطقه عشایری است، در ظرف چند روز با اتوموبیل طی کرد. گفته میشد که نامبرده در سر راه ملاقاتی با خوانین حیات داودی و تنگستانی و بویراحمدی و ممسنی به عمل آورده است.»(ایران ما ، 21/7/25 شماره 652 )
3- با خاتمه جنگ جهانی دوم جیکاک به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد. می گویند حکومت واقعی مناطق نفت خیز در دست او بود. در سال 1329 شمسی که موضوع ملی شدن نفت مطرح گردید ،جیکاک برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بکار برد تا بتواند1- نهضت ملی شدن نفت را بی اثر و مضمحل کند 2- سلطه استعمار انگلیس بر ایران و به ویژه مناطق نفتی همچنان استمرار داشته باشد. او علاوه بر تشویق بختیاری ها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، کوشش نمود تا در کار هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته ی حسین مکی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیکاک تصمیم گرفت عده ای را تحریک کند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناکام ماند. سرانجام دولت ایران که به کارشکنی و اخلال جیکاک در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود.
جیکاک در راستای تحقق این اهداف یک جریان شبه دینی را در مناطق نفتی به ویژه محل استقرار شاخه هفت لنگ بختیاری ، سازماندهی کرد. این جریان مرموز که بیش از هر چیز بر انکار دنیا ، ترک آن ، کناره گیری از امور دنیوی و بی ارزش بودن خاک و نفت تاکید داشت ، « تولویی» یا « طلویی » و « سروشی» نام داشت. می گویند طلوعی ناشی از حالتی بود که جیکاک انگلیسی با اتصال برق بر بدن مردم ایجاد میکرد و نوعی شوک به افراد وارد می ساخت. برخی از شنیده ها نیز حکایت از آن دارد که احتمالاً از قرص های روان گردان استفاده می کرد و نوعی حالت گیجی ، بی تعادلی و هذیان گویی در اشخاص ایجاد می کرد. زیرا «سُروشی» در بین مردم به معنی دیوانه ، مجنون ، شیدا و ناهشیارمی باشد.
جیکاک ابتدا با کمک عصای الکتریکی ، عمامه و ریش نسوز ، شعبده بازی و ساختن اشکال مار و افعی ، باران مصنوعی و... در بین عشایر قدرت نمایی کرد و با تحقیر و غلبه بر برخی سادات و ملاهای محلی ، توانست اعتماد بسیاری از عامه مردم را جلب کند. ملاها و برخی روحانیون کم سواد بی خبر از مکر و حیله جیکاک مقهور و مغبون شده در گوشه ای منزوی شدند و یا به جیکاک پیوسته و اصطلاحاً « سر طلویی» یا سر دسته شدند. بسیاری با تاثیر پذیری از القائات جیکاک و ایادی آن ، گروههای را تشکیل دادند که در راس آن یک سردسته ( سرطلوعی) قرار داشت. این افراد ضمن کناره گیری از فعالیتهای دنیوی و امور روزمره ، در کوی و برزن و روستاها گشت وگذار کرده و شعار می داند « هرکی مهر علی در دلسه ، نفت ملی سی چنسه » ( کسی که مهر حضرت علی در دلش جای دارد ، به نفت ملی نیاز ندارد) .
یا
تو که مهر علی من دلته نفت ملی سی چنته
یا
هر کی مهر علی من دلسه نفت ملی سی چنسه
یعنی: هر کسی که مهر حضرت علی (ع) را در دل دارد ، ملی شدن نفت چه ارزشی برای وی دارد.
یا
هر که مهر علی به دلسه هونه و زندیی سی چنسه
یعنی: هر کسی مهر حضرت علی در دل دارد خانه و زندگی برایش ارزشی ندارد.
بعضی از عشایر بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دسته جات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون علی علی گویان به امامزاده ها رفته و طلب عفو و بخشش می کردند. نکته جالب اینکه جیکاک در کسوت و با لباس روحانی با سوء استفاده از معتقدات مردم دست به انحراف افکار عمومی و عوام فریبی زد و به این اشخاص ساده لوح و بی خبر از همه جا تلقین کرده بود که وطن مشتی خاک بی ارزش است باید به فکر بهشت بود. کسی که روش و مرامش دوستی و محبت اهل بیت به ویژه عاشق حضرت علی (ع) است ، نباید خود را درگیر امور بی ارزشی مانند نفت نماید. فتنه جیکاک زمانی اوج گرفت که برای مقابله با ملی شدن نفت به امام زمان (عج)متوسل گردید و خطاب به عشایر بختیاری اعلام کرد ، که در ملاقاتی که با امام زمان در منطقه بختیاری داشت ، امام از ایشان خواست تا به مردم اعلام کند هر کس از حضرت علی (ع) و خاندانش پیروی می کند ، دست از ملی شدن نفت بردارد.
در برخی از مناطق کار به جایی کشید که در یکی از گروهها طلویی در روستایی از توابع اردل ، شخصی ادعا کرد خداست ، فرد دیگری مدعی شد حضرت علی (ع) است و فرد دیگری خود را قنبر ، غلام حضرت علی (ع) نامید. این اشخاص با هدف اجرای فرامین الهی ، زنی را با تبر به قتل رساندند. در منطقه کوهرنگ پیامدهای این جریان ،وضعیت اسفباری را برجای گذاشت. بین عشایر شایع گردید ظرف دو سه روز همه مردم نابود و یا به پشه تبدیل می شوند. عشایر به بهانه اینکه آخرالزمان است اموال و دارایی خود را رها ساخته و متواری شدند ، اموال و دارایی آنها بوسیله فرصت طلبان به چپاول رفت. در بین عشایر اردل این شایعه سبب گردید تا عشایر مواد غذایی ذخیره خود را به مصرف برسانند و بسیاری از دامهای خود را ذبح کرده و خوردند.
حکایتهای زیادی از حضور سرهنگ جیکاک که بعدها به «مستر جیکاک» و در اواخر حضورش در ایران به «سیدجیکاک» معروف شد نقل می شود که برخی از آنها عبارت است از:
1- جیکاک در اوایل حضورش در شرکت نفت ایران و انگلیس به عنوان سرپرست یک دکل حفاری مشغول به کار شد. یک روز یکی از کارگران محلی از بالای دکل به زمین افتاد و در دم جان باخت. افراد محلی که از فوت فامیلشان به شدت عصبانی بودند و جیکاک را مسئول این واقعه می دانستند ، بسوی او حمله کردند. جیکاک که مرگ را در یک قدمی خود می دید ناگهان به سمت دکل حفاری حمله ور شد و با مشت و لگد به جان دکل افتاد. مردم محلی که شگفت زده بودند ناگهان ایستادند جیکاک که مردد شدن مردم را دید و فهمید انگار نقشه اش گرفته این بار سر خود را به دکل می کوبید و با صدای بلند ضمن ناله و زاری به دکل بد و بیراه می گفت: که « نامرد تو برادرم را از من گرفتی» و از این گونه صحبتها... نقل می کنند که چند دقیقه بعد مردم دوباره به سمت جیکاک دویدند ولی این بار نه برای زدن و انتقام گرفتن بلکه برای دلداری دادن به او و ممانعت از کوبیدن سرش به دکل!
2- از دیگر حکایات جیکاک عصای معروف است که با آن معجزه می کرد و وقتی آنرا به بدن کسی می زد به آن شوک عجیبی منتقل می شد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب می کرد ! بعدها فاش شد که در عصای معجزه آسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی می شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها ، دکمه وصل جریان را فشار میداده !! جیکاک برای اثبات حقانیت خود نیز از این عصا استفاده بسیار برد و به مردم می گفت که چون صاحب کرامت است شبها به اذن خدا نوری در پیش پایش روشن می شود تا بتواند راه را از بیراه تشخیص دهد. مردم شگفت زده بارها شب به دنبال وی راه می افتادند تا شاهد درخشش نور در پیش قدمهای وی باشند. وی با این کار نه تنها اعتماد و اعتقاد مردم را به خود جلب می کرد بلکه جایگاه و موقعیت سادات و برخی روحانیون را بسیار تضعیف می ساخت.
3- در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمی سوزاند. اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند. به آنها قبولاند که دروغ گفته اند و البته بعد ها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود .
4- اقدام بعدی جیکاک پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا می کرد و آخرش هم روضه امام حسین میخواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب میکرد! عمامه نمیسوخت و جیکاک آنرا به عنوان معجزه خود بیان میکرد و ادعا می کرد که سید واقعی اوست. هیچکس را به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود که او به «سید جیکاک» معروف شد..وی بارها درحضور جمع کثیری از مردم ، سادات را به مبارزه می طلبید و با نمایش دقیقی که ارائه می داد ، مردمان شگفت زده را به خود متمایل می کرد و سادات را مغبون و منزوی می ساخت. اعتقاد مردم را به سادات دچار شبهه و تردید می نمود
به نام خدا
نهضت ملی شدن نفت ایران
نفت در تاریخ سیاسی معاصر ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار است و نمی توان آن راجدا از صحنه سیاست و تاریخ ایران دانست .
اجازه استخراج و استفاده از معادن ایران از جمله نفت به طور رسمی از سا ل1250 ه.ش ، 1872 میلادی در زمان ناصرالدین شاه به « بارون ژولیوس روتیر » داده شد این امتیاز که تا آن زمان در نوع خود بی سابقه بود از داخل و خارج مورد مخالفت قرارگرفته و لغو شد .
امتیاز استخراج و بهره برداری و لوله کشی نفت و قیر در سراسر ایران به جزء پنج استان شمالی به مدت شصت سال در سال 1280 ش ، 1901 م در زمان مظفرالدین شاه به « ویلیام ناکسی دارسی » داده شد . وی پس از کسب این امتیاز شرکت هایی در ایران تشکیل داده ، شروع به حفاری در نقاط مختلف ایران کرد . در حالی که عملیات این شرکت می رفت که با ناکامی روبرو شود ناگهان در سال 1287ش چاهی در مسجدسلیمان به نفت رسید و ار آن تاریخ مسأله جدیدی به نام نفت وارد سیاست ایران شد و کشور ما را با دشواری هایی روبرو ساخت .
انگلستان با خرید 56% از سهام شرکت دارسی و با استفاده از شرایط آسان امتیاز استفاده های زیادی از نفت ایران می برد. به همین دلیلهمواره در تلاش بود تا این قرارداد را با وضع بهتری تثبیت کند و آسانتر به چپاول و غارت ثروت ایران بپردازد.
از این رو در سال 1310 ش در زمان سلطنت رضا شاه ناگهان 4/3 مبلغی را که به ایران می پرداخت کم کرد . مذاکرات بین ایران و انگلیس برای حل اختلاف آغاز و سرانجام با پادرمیانی و وساطت رضا شاه در سال 1312 ش ، 1933 قرارداد دارسی با شرایط بهتری به نفع انگلستان تمدید و در مجلس شورای ملی نیز به تصویب رسید .
رقابت بر سر گرفتن امتیاز نفت شمال :
در سال 1323 در زمان دولت ساعد مراغه ای پیشنهادهایی از سوی چند شرکت آمریکایی برای گرفتن امتیاز نفت شمال به ایران رسید ، وحتی نمایندگانی برای مذاکره به ایران فرستاده بودند ، در این اثنی دولت شوروی سابق پس از اطلاع از درخواست شرکت های آمریکایییک هیئت اقتصادی به ریاست کافتارادزه معاون وقت وزارت خارجه به ایران فرستاد و به طور رسمی خواستار دریافت امتیاز نفت شمال ایران شد .
دولت ایران تا پایان کامل جنگ جهانی دوم و مشخص شدن وضع اقتصادی جهان این تقاضا را مسکوت گذاشت .
این مسئله باعث نگرانی روس ها و در نتیجه تیرگی روابط بین دو کشور شد .
دولت ساعد که متکی به مردم ایران نبود با اختلاف آمریکا و شوروی و رقابت آنها در گرفتن امتیاز نفت شمال ایران استعفاداد.
سر انجام در حالی که این جریان ها به بحث اصلی در صحنه ی سیاسی ایران تبدیل شده بود دکتر محمد مصدق به عنوان یکی از نمایندگان مجلس و چهره ای ضد استعماری دربرابر سیاست موازنه ی مثبت حزب توده« سیاست موازنه ی منفی » را مطرح کرد و با همکاری تعداد کمی از نمایندگان مجلس طرحی را در این مورد در مجلس به تصویب رساند .
پیکار بر سر نفت و استقلال :
هنوز زمانی از امتیاز خواهی آمریکاییان نگذشته بود که دولت انگلستان هیتی را به ریاست فردی به نام گس به ایران فرستاد تا قرارداد 1312 ش / 1933 م را تمدید کند .
به همین جهت لایحه الحاقی گس – گلشائیانبا عجله تمام تهیه و در حالی که مدت کوتاهی از عمر مجلس پانزدهم باقی نمانده بود با قید دو فوریت تقدیم مجلس شد . در این زمان نمایندگان اقلیت مجلس با نطق های طولانی وقت مجلس را گرفته و با پشتیبانی افکار عمومی خارج از مجلس مانع تصویب آن شدند و عمر مجلس بدون نتیجه به پایان رسید و رسیدگی نهایی درباره آن به مجلس شانزدهم واگذار شد . پس از تشکیل مجلس شانزدهم ، این لایحه جهت رسیدگی به کمیسیون نفت ارسال شد . کمیسیون پس از رسیدگی آن را رد کرد بدین ترتیب راه برای ملی شدن صنعت نفت در ایران هموارتر شد .
« نقش آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام در ملی شدن نفت » :
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی فرزند عالم بزرگ حاج سید مصطفی کاشانی است .
در جنگ جهانی اول هنگامی که پدرش و عده ای دیگر از علمای نجف فتوای جهاد علیه انگلیسی ها را در عراق داده بودند در جنگ علیه آنان شرکت کرد و پس از شهادت پدرش به دست انگلیسی ها و شکست نیروهای مبارز عراقی مورد تعقیب نیروهای انگلیسی قرارگرفته و سر انجام توسط نیروهای انگلیسی دستگیر شد و به زندان افتاد . در این زمان که مقارن با انتخابات مجلس دوره چهاردهم بود ، مردم تهران به پاس خدمات و مبارزات ضد استعماری ایشان در ایران و عراق اورا به نمایندگی خود برگزیدند ولی با چنین مسئولیتی از سوی مردم ، باعث رهایی او نشد و به مدت 28 ماه در زندان متفقین ماند . مبارزات او برای ملی شدن نفت از همین زندان آغاز شد .
آیت الله کاشانی در زندان تأکید کرد که با سلطه هر اجنبی که مخالف مصالح و استقلال ایران باشد مخالفم و فرقی ندارد که کدام کشور باشد ، ایشان اضافه کرد که اگر از زندان آزاد شدم ، کاری خواهم کرد که ملت ایران قطره ای نفت به انگلستان ندهد . وی در تمام طول مجلس چهاردهم از سیاست های مصدق در راه ملی شدن نفت از داخل زندان حمایت کرد.
ـ
« تصویب طرح اجرایی ملی شدن نفت در ایران » :
حضور آیت الله کاشانی و دکتر مصدق در مجلس شانزدهم مبارزات ملی شدن نفت را وارد مرحله جدی تری کردند . چرا که هر دو از پیشتازان این نهضت بودند در این مجلس قرار شد که کمیسیون مخصوص نفت تشکیل شود و به همین دلیل از هریک از کمیسیون های مجلس سه نفر برگزیده شدند و کمیسیون هجده نفره به ریاست دکتر مصدق تشکیل شد .
هدف این کمیسیون مطالعه و بررسی پیشنهادها درباره نفت و از جمله قرارداد الحاقی گس-گلشائیان و گزارش آن به مجلس بود . کمیسیون مذبور پس از بحث و بررسی لازم به این نتیجه رسید که قرارداد یاد شده برای احقاق حقوق مردم ایران کافی نیست و به اتفاق آراء آن را رد کرد .
در این زمان عده ای از اعضای کمیسیون ویژه نفت درخواست ملی شدن نفت را ارئه کردند و حتی « دکتر بقائی » طرحی به منظور ملی کردن نفت با یازده امضاء تقدیم مجلس کرد . ولی به علت کمبود امضاء در مجلس مطرح نشد .
در این زمان آیت الله کاشانی طی بیانیه ای از مردم ایران خواست که آنقدر در باره ملی شدن نفت پافشاری کنند تا دولت انگلستان و طرفداران شرکت نفت ناچار به اطاعت از افکار عمومی گشته و حقوق ملت ایران را به آنهابازگردانند.
دراین تاریخ مانع عمده کمیسیون نفت برای ملی کردن آن رزم آرابودکه درپست نخست وزیری به طورجدی باملی شدن نفت مخالفت می کرد.برای برداشتن آخرین مهره استعمارومانع ملی شدن نفت فداییان اسلام وارد میدان مبارزه شدند وباگلوله خلیل طهماسبیرزم آرابه قتل رسید.
فردای آن روزکمیسیون به اتفاق آرااصل ملی شدن نفت رادرسراسر ایران پذیرفت وازمجلس درخواست کرد که برای تعیین راههای عملی ملی شدن نفت دوماه ماموریت کمیسیون راتمدید کند.
سرانجام مجلس شورا درتاریخ 24 اسفند ومجلس سنا درتاریخ 29 اسفند 1329ش گزارش کمیسیون درباره ملی شدن نفت راتصویب کردند.بدین ترتیب ،نفت ایران پس از پنجاه سال ملی شد.
وکمیسیون ماموریت یافت که طرح عملی ملی شدن صنعت نفت رادردوماه تهیه کند.کمیسیون پس از انقضای مدت معین شده طرح اجرایی ملی شدن نهضت نفت مصوب مجلس راطی نه ماده تهیه کرد.
ازموارد مهم آن تشکیل یک هیت مختلط مرکب از ده نفر از نمایندگان مجلس شورا وسناازهرکدوم پنج نفراین هیئت موظف بود بی درنگ از شرکت نفت سابق ایران و انگلیس خلع ید کرده وبه مطالبات دعاوی آنها رسیدگی کند.از نمایندگان مجلس حسین مکی (سیاست مدار –نویسنده ومورخ)به عنوان نماینده خلع ید برگزیده شد وبه همراه هیئتی عازم خوزستان شدند.
نیروهای انگلیسی که عرصه راتنگ دیده وترک زمین وواگذاری کامل تاسیسات نفتی وپالایشگاه آبادان برایشان سخت می نمود اعلام کردند :حاضر به ترک پالایشگاه نیستند ودرصورت فشاربرخروجو واگذاری پالایشگاه اقدام به انفجار ومعدوم نمودن کلیه تاسیسات پالایشگاه آبادان می نمایند.
دراین اثنی درآبادان –خرمشهروتمام شهرهای جنوب به فرمان آیت الله کاشانی به مردم اطلاع داده شد وازمردم مساعدت خواستند.
باشنیدن این خبر مردم جنوب ایران متشکل از هزاران نفر زن و مرد و پیر و کودکبصورت خود جوش وبا پای پیاده به سمت پالایشگاه آبادان حرکت کرده وصحنه شورانگیزوعجیبی رارقم زدند. وبا دستان خالی دورتادور پالایشگاه زنجیره ای انسانی تشکیل دادند واعلام نمودند که ما باجان خویش از صنعت نفت ایران دفاع می کنیم.
نیروی های انگلیسی ار بیم جان خود اعلام تسلیم کرده وبایک کشتی انگلیسی که درساحل اروند توقف نمودپالایشگاه را ترک نمودند.حسین مکی درخاطرات خویش (یادداشتهای سیاسی)نقل میکند :وقتی که این ماجرای غرورآفرین خلعییت رابرای شاه تعریف نمودم ،و گزارش دادمکه چگونه پیروجوان دست دردست هم پالایشگاه آبادن را نجات دادند شاه بالحنی پرازتالم ودلهره گفتند:
سعی کنید انگلیسی ها نروند .
سعی کنید ناراحت نشوند؟!
من بیم دارم ازاین انگلیسی ها (یادآورخاطره تلخ تبعید پدرش درسال 1320 از انگلیس) لذا هنگامی که حسین مکی از جلسه ملاقات با شاه بیرون آمد.خبرنگاران از وی سوال نمودند که اعلیحضرت چه بیاناتی ایراد فرمودند ؟
حسین مکی پاسخ داد:
اعلیحضرت فرمودندکهاگر یک سرباز انگلیسی پای درسواحل جنوب بگذارد بنده شخصا به عنوان سرباز وطن پیشگام ازهمه ملت به دفاع از خاک ایران خواهم پرداخت .
منابع و ماخذ :
طلای سیاه بلای جان ایران – ابوالفضل سانی امیر کبیر
تاریخ سیاسی معاصرایران –مدنی
خلع ید (کتاب سیاه حسین مکی )
پنجاه سال نفت ایران – مصطفی فاتح
مصدق و نبرد قدرت - کاتوزیان
جعفر پیوسته کاشانی