خسرو معتضد درروزنامه قدس روایتی از ابتکار غریب مدیر عامل شرکت گاز برای وصول گاز بها را بازگو کرده است.
معتضد نوشت: شرکت ملی گاز به تازگی پس از گران کردن مضاعف اندر مضاعف بهای گاز، به گونه ای کار را بر مردم سخت کرده که به چشم خود دیدم مردم دوباره دست به دامن کپسولهای گاز خانگی شدند و در تاکسی نشسته بودم که دیدم شش هفت کپسول در داخل خودرو و صندوق عقب آن، بار کرده اند.
در این هنگامه، ابتکار غریبی به ذهن مدیرعامل محترم شرکت گاز رسیده و ایشان با استخدام عده ای برای وصول گازبها به عصر پیش از مشروطه رجعت فرموده اند.
مانند عصر عین الدوله و امیر بهادر جنگ که برای وصول خراج و قلق و پیشکش و حق البوق، فراشهای سبیل از بناگوش در رفته ای را استخدام کرده بودند و آنها را در خانه مردم می فرستادند. این مدیر محترم نیز گویا درصدد برآمده به بهانه سپردن کار به بخش خصوصی، عده ای رابه جان مردم بیندازد که قبوضی را که مردم از پرداخت بهای گزاف آنها عاجزند، به زور از مردم بستانند.
چند روز پیش در یکی از شهرکهای اطراف تهران در ساختمانی با حدود 22 آپارتمان، میهمان یکی از دوستان بودم. او مغموم و مبهوت بود. می گفت ساکنان این آپارتمان ها 80 درصد اجاره نشین هستند. قبض گاز 120 هزار تومانی برای چندین ماه اکنون به 800 هزار تومان رسیده است. بعضی از این آپارتمانها غیرمسکونی است و صاحبان آنها در محل نیستند. مبلغ هشتصد هزار تومان برای جمعی حقوق بگیر کارگر و کارمند ساکن آپارتمانهای 50 - 40 متری تا 70 متری بسیار سنگین است. مدیرعامل شرکت ملی گاز فکر بکری به مخیله اش رسیده و رندانه خواسته است، به بهانه اجرای سیاستهای اصل 44 قانون اساسی و خصوصی سازی، برخی مؤسسات منتظر وقت را به جان مردم بیندازد.
مردم از این پس با «جایزه بگیرها» و فراش های عین الدوله و امیر بهادر سر و کار خواهند داشت. فراش های امیربهادر جلوی خانه مردم کنگر خورده، لنگر انداخته و با روشن کردن چپق و یا برافروختن اجاق و نشستن جلوی در خانه و سکوهای دو طرف در ورودی و با صدای بلند حرف زدن و ایجاد مزاحمت برای صاحبخانه پول زور را می ستاندند.
اکنون هم شرکت ملی گاز بدون کسب مجوزهای قانونی از مجلس شورای اسلامی، فعالیتهای وصول مطالبات را به «به اصطلاح بخش خصوصی» یعنی جایزه بگیران واگذار می کند که در خانه مردم بروند و این پول را بستانند. فعالیتهای گازرسانی شهری و روستایی دستاویز خوبی برای لاپوشانی اصل ماجرا یعنی وصول مطالبات از میلیونها مشترک بی پول و درمانده در پرداخت مطالبات یک میلیونی گاز است. وی گفته: «یک درصدی برای وصول مطالبات گاز طبیعی از مشترکان برای بخش خصوصی در نظر گرفته شده است.»
گذشتگان مرده اند و کسی زنده نیست که برای ما تعریف کند، اما در کودکی و نوجوانی و جوانی از پدربزرگ و پدر و عموها می شنیدم که پیشترها همه چیز را به مقاطعه می گذاشتند تا بی دردسر، مردم را سر کیسه کنند. از همه خنده دارتر ماجرای حاکم کاشان در زمان ناصرالدین شاه بود که عملیات چوب زدن و شلاق و تازیانه زدن و کور کردن هر کس را که حاکم کاشان اراده می فرمود، به مقاطعه گذاشته بود و کسی که داوطلب انجام این مقاطعه شد و در مزایده، پول بیشتری پیشنهاد کرد و برنده شد، «نایب حسین کاشی» بود که بعدها کارش بالا گرفت و ادعای حکمرانی کاشان را کرد.
شیوه کار «نایب حسین» این بود که محکومی را که باید شلاق بزند یا اشکلک کند یا چشمش را درآورد و یا زبان یا گوشش را ببرد، آن قدر آزار می داد که طرف راضی می شد سه برابر آنچه را حاکم کاشان مطالبه می کرد، بدهد و از شر آزار و شکنجه نایب حسین و نوچه هایش آسوده شود.
من تصور می کنم اکنون هم شرکت گاز می تواند میلیاردها مطالبات معوق خود را از مردم بیچاره و ندار، با واسطه گری امثال فراشهای نایب حسین و امیر بهادر و عین الدوله مطالبه کند و به ریش مردم بخندد.
باید در آن مجموعه شهرک که مستأجران بر سر خود می کوبیدند ومانده بودند با حقوق 400- 300 هزار تومانی چگونه بهای گاز چند صد هزار تومانی را بدهند، می بودید و مانند من خون جگر می شدید که چگونه شرکتی جرأت می کند جایزه بگیرها را به جان مردم بیندازد.
من نمی دانم از 450 میلیارد دلاری که در مدت شش سال گذشته بابت عایدات نفت به خزانه ریخته شد، چقدر باید خرج امور زیربنایی و روبنایی و حقوق مدیران عامل و مدیران کل و ساخت ساختمانهای چندین طبقه آنچنانی برای مدیران پرادعا شود که باز هم ناله «چه کنم دولت» به عرش می رسد و هر روز مالیات و خراج تازه ای از مردم می ستانند؟
نوروز 1358 یکی از بهترین سال هایی بود که ایرانیان در طول چند دهه اخیر تجربه کرده اند چراکه از یک سو بساط تاج و تخت نظام شاهنشاهی برچیده شده بود و از سویی دیگر 37 روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و اولین امتحان جدی ایرانیان در روزهای دهم و یازدهم فروردین در راه بود.
در آن روزها امام خمینی (ره) در قم علاوه بر جایگاه رهبری، اتخاذ تصمیمات کلان برای اداره نظام نوپا را برعهده داشت، اما هنوز نه جمهوری اسلامی تاسیس و نه قانون اساسی آن تصویب شده بود و به لحاظ رسمی مسئولیت اداره کشور بر عهده مهندس بازرگان بود.
در مقابل محمد رضا پهلوی همچون پدر خود در تبعید از ایران به سر می برد و وی را نه به خانه اش در انگلستان راه داده بودند و نه اجازه و امکان یافته بود که به کاخ زیبای خود در اسپانیا برود تا اینکه سرانجام متوجه شد در مصر نیز جایگاهی ندارد و مغرب را به عنوان مقصد بعدی انتخاب کرد. از همین رو فردی که 36 سال، نوروز را با عنوان شاه آغاز کرده بود می بایست در غربت و تنهایی آغاز سال جدید را تحویل می کرد.
هویدا، ریاضی و نیک پی رای دادند
بر خلاف شاه مخلوع، نخست وزیرش نوروز 58 را در زندان حکومت انقلابی و در فاصله دو دادگاه سپری می کرد. از سوی دیگر برگزاری همه پرسی جمهوری اسلامی نیز سبب شده بود تا شخص نخست وزیر نیز واپسین نوروز عمر خود را نیز ببیند.
در این بین برپایی رفراندوم جمهوری اسلامی در روزهای 10 و 11 فروردین را می توان مهمترین اتفاق نوروز سال 58 قلمداد کرد.
رفراندومی که در آن چند تن از دست اندر کاران رژیم قبلی نیز شرکت کردند و رای خود را در زندان قصر به صندوق ریختند. هویدا رای خود را به دقت تا کرد و به صندوق انداخت و در جواب این که رای او آری بوده یا نه، گفت: رای باید مخفی باشد.
عبدالله ریاضی، رئیس مجلس شوراهم پای صندوق رای آمد و به جمهوری اسلامی رای داد. همچنین نیک پی، شهردار و سناتور سابق به جمهوری اسلامی رای آری داد و گفت: انشاالله مبارک است. اما در پایان هر 3 مقام با حکم دادگاه هایی به ریاست شیخ صادق خلخالی، به اعدام محکوم شدند و هیچ یک نوروز بعد را ندیدند.