دانش را احراز نکند، مگر کسی که درس خود را ادامه دهد . [امام علی علیه السلام]
اجتماعی .سیاسی.تاریخ
به آتش کشیده شدن یک روزنامه نگار
پنج شنبه 94 مهر 9 , ساعت 6:51 عصر  
در مورد مرگ او روایات گوناگونی در دست است. هم‌سلولی‌های او از افسران و سربازان و نگهبانان شنیدند که وی در جریان اقدام برای فرار، خودش را با نفت بخاری آلوده کرده و آتش زده است.
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ امیرمختار کریم‌پور شیرازی (زاده: 4 بهمن 1299، اصطهبان - قتل: 24 اسفند 1332، تهران) شاعر، روزنامه نگار، فعال سیاسی و هوادار ملی شدن صنعت نفت ایران بود که متعاقب کودتای 28 مرداد دستگیر و پس از مدت‌ها شکنجه در زندان دژبان مرکز ارتش، جان باخت.

وی مدیر روزنامه «شورش» بود که از سال 1329 منتشر گردید و در جریان ملی شدن صنعت نفت انتقادات تندی علیه شاه و خانواده اش ابراز کرد. در گوشه سمت راست روزنامه وی کلامی از امام دوم شیعیان نوشته می‌شد: «پیکار کنید، بگذارید جای لکه ذلت، دامن کفن شما آغشته به خون پاک شما باشد. پیکار کنید که مرگ شرافتمندانه هزار بار از زندگی ننگین ستوده تر است.»

به آتش کشیده شدن یک روزنامه نگار
وی در روزنامه پر طرفدار «شورش» در انتقاد از اشرف پهلوی می‌نویسد:

مردم می‌گویند اشرف چه حق دارد که در تمام شئون مملکت دخالت کرده و با مقدرات و حیثیت یک ملت کهنسال بازی کند. مردم می‌گویند این پولهایی را که اشرف بنام سازمان شاهنشاهی از مردم کور و کچل، تراخمی و بی سواد این مملکت فقیر و بدبخت می‌گیرد به چه مصرفی می‌رساند... . مردم می‌گویند چرا خواهر شاه در امور قضائیه، مقننه و اجرائی این مملکت دخالت نامشروع می‌کند.
چرا خواهر شاه دادستان تهران را احضار کرده و نسبت به توقیف ملک افضلی جنایتکار و آدم کش اعتراض کرده و دستور تعویض بازپرس را می‌دهد. چرا باید یک نفر مفتخور نالایق به نام همسرخواهر شاه، دربار سلطنتی یک مملکت تاریخی را ملعبه عیاشی و خوش گذرانی خود قرار دهد...
شاه اگر با طرد اشرف، فاطمه و احمد شفیق عرب و هیلر آمریکایی افکار عمومی را تسکین ندهد، عاصیان جان به لب آمده و کارد به استخوان رسیده، ناچار خواهند شد برای حفظ استقلال و آبروی ایران کاری بکنند که ملت قهرمان و بزرگ فرانسه با دربار و لوئی شانزدهم کردند. حال خود دانید با آتش و قهر و نفرت مردم... .

پس از انتشار این مقاله نامه تهدیدآمیزی را دریافت کرد که کلیشه آنرا در روزنامه بچاپ رساند:«... ای مدیر روزنامه شورش! بدان و آگاه باش که اگر دست از مبارزه با اشرف پهلوی بر نداری، عاقبت وخیمی در پیش داری، دیدی که چگونه محمد مسعود می‌خواست علیه ما مبارزه کند، به حیات او خاتمه دادیم و باز هم می‌گوئیم، اگر دست از مبارزه با ما بر نداری در همین روزها منتظر سرنوشت مسعود باش....»

وی ابتدا همانند همه فعالان سیاسی و آزادیخواهان دستگیر شده بطور غیر قانونی در دادگاه نظامی ارتش محاکمه شد، اما پیش از اجرای اعدام به آتش کشیده شد. کریم پور پیش از کودتا نیز چند ماه را در زندان گذرانده بود. در برخی مطالب مخالفان نوشته شده‌است که «میزان شکنجه‌هایی که بر وی اعمال گردید از آنچه بر تمام زندانیان دیگر رفت شدیدتر و دردناک‌تر بود تا جایی که در مدت 6 ماه موهایش سفید شد. یکی از شکنجه‌های رایج گذاشتن پالان خر بر روی وی توسط سربازان و وادار کردن او به راه رفتن و ادرار کردن بر روی وی بود.»

در مورد مرگ او روایات گوناگونی در دست است. هم‌سلولی‌های او از افسران و سربازان و نگهبانان شنیدند که وی در جریان اقدام برای فرار، خودش را با نفت بخاری آلوده کرده و آتش زده است.
کریم پور شیرازی ساعت 3 بامداد روز دوشنبه 17 اسفندماه 1332 در میان شعله های آتش سوخت ساعت ده صبح به بیمارستان برده شد و ساعت 4 بعد از ظهر همان روز، خبر درگذشت او منتشر شد. اما پس از آن در میان مخالفان حکومت شاه این خبر دهان به دهان نقل شد که: «به دستور اشرف، ابتدا کریم پور را با گلوله زدند و سپس پیکر نیمه‌جانش را آتش زدند و او را در میان شعله های آتش سوزاندند و بدین ترتیب، دست به انتقامجویی از نیش قلم یک روزنامه نگار زدند.»

شعبان جعفری سردسته اوباش هوادار سلطنت در مصاحبه با هما سرشار پیرامون چگونگی به قتل رساندن وی می‌گوید: «این جور که ما اون موقع شنفتیم، اینو دوباره می‌گیرن و در لشکر 2 زرهی میندازنش زندان. اون وقت برای این که تنبیهش کنن، روزا از تو زندان می‌آوردنش بیرون. سربازا یه پالون می‌ذاشتن روش. یه سیخونکم بهش می‌زدن. یه نفرم سوارش می‌کردن. بعد تو زندان مجرّد بود گویا تو همون زندون از بین می‌برنش دیگه. لحاف محاف میندازن تو سلولش. نفت روش می‌ریزن و آتیشش می‌زنن.»

محل دفن او به درستی روشن نیست ولی گفته می‌شود احتمالاً در گورستان مسگرآباد توسط ماموران دفن شده است.

متن حاضر خاطره ای از پرویز خطیبی (1302-1372) طنز نویس، ترانه‌ساز، شاعر و از نخستین فیلم‌سازان ایران است که راجع به آخرین روزهای زندگی کریم پور شیرازی نوشته شده است:



در سال 1326 هنگامی که محمد مسعود مدیر روزنامه «مرد امروز» ترور شد همکاران مطبوعاتی او بخصوص جهانگیر تفضلی مدیر روزنامه «ایران ما» و کریم پور شیرازی برای تجلیل از او و برگزاری مجالس یادبود کوشش زیادی به عمل آوردند. کریم پور در آن زمان دانشجو بود اما در روزنامه ها قلم می زد و مقالات تند و آتشین می نوشت و به گفته خودش پیرو مکتب مسعود بود.
وقتی دکتر مصدق به نخست وزیری رسید کریم پور امتیاز روزنامه «شورش» را گرفت و آن را منتشر کرد. «شورش» یک روزنامه افراطی بود که به هیچ دسته و حزب و جمعیتی وابسته نبود. اما به خاطر حملات سخت و کوبنده ای که به افراد و بخصوص رجال و سیاستمداران وقت می کرد تیراژ چشمگیری داشت.

در جریان حوادث ملی شدن نفت، کریم پور بارها و بارها به دست مخالفان مجروح و مصدوم شد اما هرگز عقب نشینی نکرد و بر سر عقیده اش که همکاری و همگامی با جبهه ملی بود ایستاد. او با استفاده از هر فرصتی بالای یک بلندی می ایستاد و سخنرانی می کرد. کلمات تند و حملات بی امان او به مقامات برایش دشمنان زیادی فراهم کرده بود و به همین جهت از دولت وقت تقاضا کرده بود تا یک اسلحه کمری در اختیارش بگذارند.

از جانب اداره کارآگاهی، یک مامور مخفی و یک اسلحه برای کریم پور فرستادند که آن مامور شبانه روز با او بود. روز 28 مرداد 1332 پیش از آنکه اوضاع و احوال تغییر کند کریم پور در خیابان شاه آباد علیه شاه و خاندان سلطنتی نطقی ایراد کرد و همان روز بعد از ظهر هنگامی که ارتش کودتاچیان به نفع دولت کودتا مداخله کرد و طرفداران مصدق را قلع و قمع کرد دفتر روزنامه «شورش» در خیابان اکباتان به آتش کشیده شد. کریم پور فرار کرد و تا مدتها کسی از او خبر نداشت.

در شهریورماه 1332 من و گروهی از همسفرانم از اتحاد شوروی برگشتیم و در بندر انزلی به موجب حکمی که از تهران آمده بود توقیف شدیم. جرم من انتشار روزنامه «حاجی بابا» و اهانت به مقام سلطنت بود. در تهران ما را تحویل زندان موقت شهربانی دادند که مدت 15 روز در یک زندان انفرادی تنگ و تاریک سر کردم. پس از آن به زندان فرمانداری نظامی که در ساختمان شهربانی واقع شده بود منتقل شدم. هنوز چند روز از اقامت من در زندان فرمانداری نگذشته بود که مردی را با لباس روحانی به زندان آوردند و در اتاقی که جنب اتاق ما بود جا دادند. یک افسر جوان که مامور کشیک بود به من گفت که زندانی جدید کریم پور شیرازی روزنامه «شورش» است که در مخفیگاهش با لباس روحانی زندگی می کرده است.
به هر صورت که بود خودم را به پشت در اتاق کریم پور رساندم و حالش را جویا شدم. با ناله ای ضعیف گفت : «تب شدید دارم». فوراً یک قوطی کمپوت سیب برایش فرستادیم و او از همان پشت در، جریان دستگیر شدنش را اینطور شرح داد:

«روزهای اولی که اوضاع تغییر کرده بود من به قم رفته بودم و در مقبره خانوادگی یکی از دوستان حاجی مباشر زندگی می کردم. این لباس ها را هم در قم پوشیدم چون با این وضعیت کسی به من سوء ظن نمی برد. دو هفته ای که گذشت میزبانم با یک اتومبیل سواری، شبانه مرا به تهران آورد و یک راست به خانه حاجی مباشر که در خیابان مقصود بیک بود رفتیم.
در این خانه بزرگ من به راستی احساس آزادی می کردم ولی دلم برای کوچه و بازار و برای مردمی که همیشه با آنها سر و کار داشتم تنگ شده بود. شبها پنجره اتاقم را که در طبقه دوم واقع شده بود باز می کردم و برای دل خودم آواز می خواندم. دلم هوای شیراز کرده بود و مادر پیر و و دوستانی که در شهر خودم داشتم. اما حاجی مباشر اعتقاد داشت که در شیراز خیلی زود دستگیرم خواهند کرد. در حالی که با لباس روحانیت و ریش و سبیل و بخصوص نام مستعار آشیخ علی هیچکس قادر نیست مرا شناسایی کند.

یک هفته بعد به سرماخوردگی شدید مبتلا شدم. حاجی مباشر دستور داد برایم آش و سوپ درست کنند و تعدادی قرص مسکن هم در اختیارم گذاشت. فردای آن روز که حالم بدتر شده بود دل را به دریا زدم و برای اولین بار از خانه بیرون آمدم و با یک درشکه خودم را به سر پل تجریش رساندم.

در آنجا پزشکی را می شناختم که پزشک مخصوص مجلس شورای ملی هم بود. خودم را به او معرفی کردم و خواستم که مرا معالجه کند. پزشک مقداری دارو به من داد و موقع خداحافظی پرسید : حالا کجا زندگی می کنی؟ و من هم به سادگی جواب دادم : همین اطراف! 48 ساعت بعد خیابان مقصود بیک از طرف ماموران محاصره شد و پس از یک جست و جوی چند ساعته مرا دستگیر کردند. معلوم شد که آن پزشک بلافاصله پس از خروج من از مطب به سرلشکر علوی مقدم رئیس شهربانی گزارش داده و گفته است که کریم پور این اطراف زندگی می کند.»
کریم پور رفت و روز 21 آبان 1332 مرا هم به لشکر 2 زرهی فرستادند. در این زندان رجال سرشناس و وزرای کابینه مصدق در اتاقهای مختلف زندگی می کردند. اتاقی که به من دادند در کنار اتاق لطفی وزیر دادگستری و کریم پور شیرازی بود. کریم پور که از آمدن من خوشحال به نظر می رسید جریان انتقالش را به زندان اینطور شرح داد:

« همان شب در حالیکه 40 درجه تب داشتم مرا با ماشین به اینجا آوردند. وقتی از اتومبیل پیاده شدم عده ای سرباز و گروهبان را دیدم که در دو طرف صف کشیده اند و با فحش و عربده و سنگ پرانی از من استقبال می کنند. یکی از گروهبانها پالان الاغی را آورده و روی دوش من گذاشت و مرا چند بار دور محوطه به دنبال خودش کشاند.
وقتی به محوطه زندان رسیدم از شدت تشنگی می سوختم. از گروهبان آب خواستم و او رفت و کمی بعد با یک آفتابه به سراغم آمد. آفتابه را به دهانم گذاشت و گفت بخور. لبم که به محتویات آفتابه رسید فهمیدم آب نیست بلکه ادرار آن سرباز است.
از فردا صبح مرا به توالت سربازخانه فرستادند تا با آب و جارو آنجا را تمیز کنم. در میان این همه دشمن در اینجا فقط یک نفر هست که به داد من می رسد و او گروهبان ساقی مسئول زندان است. او مردی قد بلند با چهره ای سوخته و ابروانی کشیده است. او که اهل اهر است به راستی نمونه ای از انسانیت و مردم دوستی است. با هیچیک از زندانی ها بد رفتاری نمی کرد، حتی در صورت لزوم جانب آنها را می گرفت. نه رشوه می گرفت و نه توصیه قبول می کرد. خودش می گفت : گور پدر سیاست.... من نه سواد دارم و نه از این بازیها خوشم می آید. من یک سربازم و وظیفه ام را انجام می دهم.»

در زندان ، بیشتر اوقات من و کریم پور با هم صحبت می کردیم. او شاعری بود خوش قریحه و حساس که یکی از اشعارش با این بیت شروع می شد:

«چه غم افزا و جانفرساست، زندانی که من دارم – به لب آمد زحسرت ناتوان جانی که من دارم»
اغلب شبها وقتی شیپور خاموشی را به صدا در می آوردند، کریم پور به اتاق من می آمد و با صدای گرمی که داشت آواز می خواند. او همیشه نگران بود که مبادا در دادگاه بدون رعایت عدل و انصاف دستور اعدامش را بدهند به همین جهت هر شب می گفت که «به همین زودیها فرار می کنم و می روم به شیراز میان ایلات و عشایر، و از آنجا از طریق خاک عراق خودم را به اروپا می رسانم. حدود صد هزار تومان پول نقد دارم که پیش مادرم است»
دوروز بعد کریم پور را برای بازجویی دادرسی ارتش بردند. هنگام ظهر کریم پور را دیدم که با پای شکسته می لنگد و از یک چوب بلند به جای عصا استفاده می کند. وقتی اتاق خلوت شد به من گفت «موقع بازجویی جلو چشم سرلشکر آزموده از پنجره به خیابان پریدم ولی متاسفانه پایم شکست و نتوانستم بدوم. اگر عمری باشد بالاخره خودم را نجات می دهم» جالب اینکه به علت شکستگی پا هنگامی که می خواست به دستشویی که در فاصله 100 متری اتاق قرار داشت برود روی دوش یکی از سربازها سوار می شد و از این بابت خوشحال به نظر می رسید.
یک هفته به شب عید مانده به کریم پور خبر دادند که روز شنبه جلسه دادرسی او تشکیل می شود. کریم پور سعی کرد جلسه دادگاه را به تاخیر بیندازد ولی موفق نگردید. وی چند تن از وکلای زبردست من جمله سرهنگ اخگر نماینده مجلس را که در اتاق ما زندانی بود به عنوان وکلای مدافع به دادرسی ارتش معرفی کرد. ولی از دادرسی ارتش اطلاع دادند که «چون آقای اخگر خودش زندانی است نمی تواند وکالت شما را قبول کند. ضمن سایر وکلای مورد نظر شما نیز این مسئولیت را نپذیرفتند! به همین جهت دادگاه دو وکیل تسخیری برای این پرونده در نظر گرفته است.»
کریم پور وکلای تسخیری را نپذیرف و گفت آنان مدافع من نیستند و جانب دادگاه را می گیرند. وی در اعتراض به این وضعیت اعتصاب غذا کرد و گفت دادرسی ارتش می خواهد بدون رعایت تشریفات قانونی او را به محکمه بفرستد و محکوم به مرگ کند.
در طول 48 ساعت سروان جناب رئیس زندان و سرلشکر تیمور بختیار فرماندار نظامی و فرمانده لشکر دو زرهی کوشیدند به اعتصاب غذای کریم پور خاتمه دهند ولی نتوانستند. حتی وقتی سرهنگ تدین پزشک زندان تلاش کرد تا به زور به او شیر بخوراند کریم پور فریاد زد و همه را به باد فحش گرفت.
هنگام شب کریم پور را که کم کم قوای بدنش ضعیف می شد به درمانگاه می بردند. او پیش از رفتن با من خداحافظی کرد و گفت که با پرداخت 50 هزار تومان ترتیبی داده که فرداشب او را از جلوی در بی سیم با ماشین جیپ به بغداد ببرند.
شب سردی بود و اتاق بهداری سرد و سردتر می شد. سربازی آمد و پیغام آورد که آقای کریم پور بخاری لازم دارد. یک بخاری برایش فرستادند. نیمه شب صدای چند تیر هوایی به گوش ما رسید ولی اهمیت ندادیم چون در ساعات شب ماموران برای جلوگیری از ورود افراد ناشناس اقدام به این کار می کردند. ساعت 5 صبح وقتی من و محمود نریمان وزیر دارایی مصدق به دستشویی رفتیم یک سرباز جوان گفت : «دیشب کریم پور قصد فرار داشت» و بعد جریان را اینطور شرح داد :
کریم پور جلوی بخاری خوابیده بود و من جلوی در اتاق پاس می دادم، ناگهان او را دیدم که از جا پرید و در حالی که گوشه لباسش آتش گرفته بود فریاد زد : آب ... آب ...

منبع:سید فرید قاسمی، خاطرات مطبوعاتی، 1383، نشر آبی، ص 86 تا 92

نوشته شده توسط جعفر پیوسته کاشانی | نظرات دیگران [ نظر] 
ایران در آتش جنگ جهانی دوم+تصاویر ناب
شنبه 94 مهر 4 , ساعت 5:41 صبح  

گرچه یک روز پس از آغاز جنگ جهانی دوم، ایران طی اعلامیه‌ای بی طرفی خود را در این نبرد اعلام کرد و به اتباع خارجی نیز اخطار داد از هرگونه بروز احساسات منافی با بی طرفی ایران بپرهیزند اما این امر نیز نتوانست مانع از سرایت آتش جنگ به خاک ایران شود.

 
 در 3 شهریور  1320، نیروهای متفقین شامل انگلیس و شوروی بدون توجه به بی طرفی ایران از جنوب و غرب و از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند به سمت تهران آمدند.  

اگرچه در آن زمان بهانه‌ متفقین برای حمله وجود عده‌ای جاسوس آلمانی در ایران عنوان شد اما حوادث بعدی نشان داد اشغال ایران بخشی از نقشه جنگی متفقین علیه هیتلر بوده است. چرچیل بعدها در این باره در خاطرات خود نوشته است:‌ لزوم ارسال انواع و اقسام ساز و برگ و مهمات برای شوروی از یک طرف و اشکالات روزافزون راه اقیانوس منجمد شمالی و نقشه‌های استراتژیکی متفقین در آینده از طرف دیگر بیش از پیش ما را بر آن می‌‌داشت که برای استفاده کامل از ایران به منظور ارتباط با شوروی اقدام فوری معمول داریم چاههای نفت ایران به منزله‌ عامل مهمی در جنگ به شمار می‌رفت عده‌ کثیری از آلمانیها در تهران استقرار یافته و جبهه‌ آلمان در ایران روز به روز بهتر می‌شد به هم خود در نقشه‌‌ی شورش در عراق و اشغال سوریه از طرف انگلیس و فرانسه که در فاصله‌ی کمی صورت گرفت ،‌نقشه‌های هیتلر را در خاورمیانه مواجه با اشکالات بسیار نمود. بنابراین ما از موقعیت استفاده کرده و بر آن شدیم که به روسها دست اتحاد بدهیم و به اتفاق مبادرت به لشکر کشی به ایران کنیم.

با یورش متفقین تمامی راه‌های کشور به خصوص خطوط راه آهن و شوسه تحت کنترل نیروهای اشغالگر در آمد. نیروی کار ایرانی برای تهیة تدارکات ارتش‌های درگیر در جنگ با نازل‌ترین دستمزد به کار گرفته شدند. منابع نفتی کشور غارت شد و بحران غذایی در کشور به اوج خود رسید.

زمزمه‌های برکناری شاه نیز از جلسه اضطراری دولت شنیده شد؛ فردای اشغال ایران هیئت وزیران در حضور شاه در کاخ سعدآباد تشکیل جلسه داد و رضاخان در این جلسه اعلام کرد که ابتدا تصمیم به خروج از کشور داشته است اما به توصیه مشاورانش ابتدا در دولت تغیراتی صورت دهد. بر این اساس محمدعلی فروغی را به نخست وزیری منصوب و او را مامور کرد با انگلیس و شوروی مذاکره کند اما شرط متفقین کنار رفتن رضاشاه از قدرت بود.

سرانجام رضاشاه ناچار به استعفا شد و توسط بریتانیایی‌ها بازداشت و به آفریقای جنوبی و سپس جزیره? موریس تبعید شد و سلطنت به پسر و ولیعهد او محمدرضا منتقل شد.

(تصاویر) اشغال ایران به دست متفقین

تصویر رضا شاه پهلوی پس از به قدرت رسیدن؛ او مجبور شد با اشغال خاک ایران کشور را برای همیشه ترک کند.

(تصاویر) اشغال ایران به دست متفقین

تصویر رضاشاه پس از اشغال ایران و در تبعید 

(تصاویر) اشغال ایران به دست متفقین

فوزیه و محمدرضا ولیعد؛ این دو چندی پیش از اشغال ایران با یکیدیگر ازدواج کردند. 

(تصاویر) اشغال ایران به دست متفقین

ادای سوگند محمدرضا پهلوی در مجلس شورای ملی

(تصاویر) اشغال ایران به دست متفقین

توقف کامیونی از قوای متفقین در حوالی تهران 

(تصاویر) اشغال ایران به دست متفقین

عبور قطار حامل تجهیزات شووری از خاک ایران. سال

نوشته شده توسط جعفر پیوسته کاشانی | نظرات دیگران [ نظر] 
عملیات کمان -99 (البرز) بزرگ ترین عملیات تاریخ نیروی هوایی
یکشنبه 94 شهریور 22 , ساعت 12:36 عصر  
عملیات کمان -99 (البرز) بزرگ ترین عملیات تاریخ نیروی هوایی



بزرگ ترین عملیات هوایی در نوع خود
این تازه آغاز راه بود پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی (معاونت های عملیات پایگاها) با دستور فرمانده محترم نیروی هوایی سرتیپ شهید "جواد فکوری" که شخصا در طرح این عملیات شرکت داشت، شبانه مشغول طراحی، طرح عملیاتی البرز می شوند و طرح عملیات در واپسین دقایق شامگاه 31 شهریور 59 آماده می شود. در همین حین کلیه خدمه فنی تا صبح بیدار بودند تا بمب های MK82/83/84، بمب های خوشه ای، موشک های ماوریک، موشک های حرارتی و موشک های راداری را بر روی جنگنده ها لود کنند.
در 31 شهریور ماه سال 1359 کشور بعثی عراق حمله همه جانبه خود را به ایران آغاز کرد.

نیروی هوایی عراق:
استعداد هوایی این کشور در شروع حمله به ایران عبارت بود از:
- 607 هواپیمای شکاری و بمب افکن
- 169 فروند انواع بالگرد
- 775 دستگاه پرتابگر موشک های زمین به هوا شامل:
سام 2، سام 3، سام 6 و رولند
- 713 عراده انواع توپ های پدافند هوایی
- 116 دستگاه رادارهای اخطار اولیه، ارتفاع یاب و کنترل آتش
نیروی هوایی عراق به تقلید از نیروی هوایی اسرائیل که در سال 1967 در جنگ با اعراب که با یک حمله برق آسا نیروی هوایی مصر را از کار انداخته بود، در بعد از ظهر روز 31 شهریور سال 1359 به پایگاه های هوایی ایران حمله کرد. با این تصور که با این کار نیروی هوایی ایران را از کار خواهد انداخت.

حملات هوایی عراق آغاز شد
در ساعت 13:45 دقیقه با 6 فروند میگ 23 به فرودگاه اهواز، ساعت 14:15 دقیقه با سه فروند میگ 23 به فرودگاه تهران، ساعت 14:45 دقیقه با 4 فروند میگ 21 به فرودگاه همدان و سه فروند میگ به فرودگاه سنندج، هشت فروند میگ به فرودگاه تبریز و با چند فروند هم به شهرهای بوشهر، کرمانشاه و اسلام آباد حمله کرد ولی این پایان کار نبود. در هنگام حمله به فرودگاه مهرآباد تهران با اعلام اسکرامبل، دو فروند فانتوم این پایگاه اقدام به رهگیری میگ ها می کنند.
در جریان این حمله جمعا 5 فروند از هواپیماهای عراق ساقط شد که سه فروند آن توسط پدافند فرودگاه همدان، یک فروند توسط خلبانان فرودگاه تبریز و یک فروند هم در غرب تهران بود از این مجموع یکی از خلبانان اقدام به خروج اضطراری از هواپیما می کند که به اسارت در می آید و مشخص می شود که این شخص یک مصری می باشد.
در پی این تحرکات نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بلافاصله تا بعداز ظهر دو حمله موفق به عراق انجام می دهد (شرح این عملیات در قسمت مربوطه موجود است) .

طراحی عملیات کمان 99 شروع می شود
این تازه آغاز راه بود پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی (معاونت های عملیات پایگاها) با دستور فرمانده محترم نیروی هوایی سرتیپ شهید "جواد فکوری" که شخصا در طرح این عملیات شرکت داشت، شبانه مشغول طراحی، طرح عملیاتی البرز می شوند و طرح عملیات در واپسین دقایق شامگاه 31 شهریور 59 آماده می شود. در همین حین کلیه خدمه فنی تا صبح بیدار بودند تا بمب های MK82/83/84، بمب های خوشه ای، موشک های ماوریک، موشک های حرارتی و موشک های راداری را بر روی جنگنده ها لود کنند.
در راستای اجرای این طرح، خلبانان در هر پایگاه به فرماندهی فراخوانده شدند و تا صبح بر روی برنامه پروازی، نوع ماموریت و مشخص نمودن اهدافی که باید هدف قرا بگیرد، کار کردند. مسیر رفت و برگشت، باندهای فرعی برای فرود اضطراری، محل های سوخت گیری در آسمان و نقاطی که باید از آن جا از مرز گذشت و وارد عراق شد، مشخص شد.

پایگاه های شرکت کننده در عملیات
قرار بر این شد که پایگاه های تهران، همدان و بوشهر با یگان های اف 4 ( فانتوم) خود و پایگاه های تبریز و دزفول با یگان های اف 5 (تایگر) خود در این عملیات شرکت کنند و پایگاه های هفتم و هشتم شکاری با یگان های اف 14 (تامکت) خود کار پشتیبانی را برعهده بگیرند.

نام عملیات
بر این اساس قرار شد نام عملیات کمان 99 نمادی از آتش خشم ملت ایران به سوی متجاوز و به عبارتی یعنی تیری در چله کمان و رها نمودن آن تا دور دست ترین نقاط عراق و یادآور آرش کمانگیر باشد. عدد99 نیز الهام گرفته از تعداد صفحات طرح عملیاتی البرز بود

زمان عملیات
زمان عملیات طلوع آفتاب در سرزمین عراق انتخاب شد. این انتخاب به این دلیل بود که خورشید از شرق طلوع می کند و هواپیماهای ایرانی می باید از شرق به غرب پرواز می کردند. پس تیغ تیز آفتاب در چشمان پدافند زمین به هوای عراق بود و هدف گیری برای شان بسیار مشکل بود.

منطقه عملیات
منطقه عملیات نیز سرتاسر خاک عراق، تمام پایگاه های هوایی، پالایشگاه ها، مخازن سوخت و دیگر اهداف در حد فاصل مدار 30 درجه شمالی یعنی جنوبی ترین مدار در خاک عراق تا شمالی ترین مدار آن که مدار 37 درجه شمالی را شامل می شد.

اهداف عملیات
اهداف این عملیات هم همان طور که گفته شد پایگاه های هوایی، مخازن سوخت و مهمات، پالایشگاه ها، آشیانه هواپیماها، پناهگاه های تعمیرات و نگهداری هواپیما، باندهای پروازی، رادارهای هدایت کننده هواپیماهای جنگی، برج های مراقبت و مراکز مخابراتی بودند.
برای یگان هایی که قصد ورود به خاک عراق را داشتند، ماموریت های به نام SEAD یا عملیات ضد پدافندهوایی قبل و همزمان با ورود بمب افکن ها به خاک عراق انجام شد تا رادارها و پدافندهای مناطقی که قرار بود به آنها حمله شود، از سر راه بمب افکن ها برداشته شود. با انجام این کار برتری کامل هوایی از آن خلبانان نیروی هوایی شد و این باعث شد توان دشمن به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کند.

alt


علل انتخاب این عملیات
علت انتخاب این عملیات هم این بود که نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در کردستان درگیر ضد انقلاب بود و به تازگی هم از اتهام کودتای نافرجامی رها شده بود و هیچ نیروی نظامی دیگری هم در منطقه نبود. نیروی زمینی دشمن با پشتیبانی هوایی به پیشروی ادامه می داد که درصورت نبود این پشتیبانی کار برای آنها با مشکلات فراوانی همراه می شد.

قرار بر این شد که عملیات بدین شکل آغاز شود:
در ساعت مقرر تانکر ها در محل ملاقات حضور داشته باشند و ابتدا اف 4 های پایگاه همدان به پرواز درآیند و بدون سوختگیری به اهداف خود حمله کنند. دو دقیقه بعد از آنها، فانتوم های پایگاه تهران به پرواز درآیند و با سوختگیری هوایی، به اهداف خود حمله کنند. دو دقیقه بعد فانتوم های پایگاه بوشهر به پرواز درآیند و آنها نیز با سوختگیری هوایی به اهداف خود حمله کنند. در همین زمان هم اف 5 های پایگاه های تبریز و دزفول به پرواز در آمده و آهداف خود را بمباران کنند و در این زمان اف 14 ها از پایگاه های مربوطه به پرواز در آیند و کار پشتیبانی عملیاتی را از پشت مرزها به عهده بگیرند.

بزرگ ترین عملیات تاریخ نیروی هوایی
بامداد روز یکم مهر ماه سال 1359 درحالی که بیش از 10 ساعت از هجوم هواپیماهای دشمن به میهن عزیزمان نمی گذشت، با ابلاغ رمز "کمان 99" به پایگاه های هوایی، عملیات آغاز شد. پایگاه بوشهر که تا به آن روز پرواز 40 فروند فانتوم را با هم تجربه نکرده بود، آماده بود. هواپیماها برروی باند پروازی قرار گرفتند و یکی پس از دیگری در دل آسمان جای گرفتند. بعد از سوختگیری هوایی، به سمت اهداف حرکت کردند. در آسمان بغداد به خاطر این که این اولین عملیات بزرگ نیروی هوایی بود، ناهماهنگی بوجود آمده بود. به شکلی که وقتی هواپیماهای پایگاه بوشهر به آن جا رسیدند، هواپیماهای دیگر از ارتفاع بالاتر درحال بمباران بودند که خلبانان شجاع ما با مانورهایی زیبا، خود را در امان نگاه داشته و اهداف مورد نظر را بمباران کردند.
موج دوم حملات آغاز شد. پایگاه تهران حمله ای دیگر را آغاز نمود که بر اساس آن هشت فروند فانتوم هر کدام به 6 بمب MK82، چهار بمب و موشک های راداری مسلح شدند و به همراه یک فروند فانتوم شناسایی به قصد بمباران پایگاه هوایی الرشید در جنوب بغداد و فرودگاه بین المللی بغداد به پرواز در آمدند.
قبل از ورود به خاک عراق، فانتوم ها به دودسته تقسیم شدند و با کم کردن ارتفاع از مرز گذشتند و وارد خاک عراق شدند. وقتی به بغداد رسیدند، پدافند عراق که دیگر آگاه شده بود، آسمان بغداد را به گلوله گرفته بودند و دودهای ناشی از آن کل آسمان را پوشانده بود. ولی خلبانان شجاع نیروی هوایی با رشادتی مثال زدنی، به سمت اهداف خود در پایگاه الرشید و فرودگاه بغداد شیرجه رفتند و تمامی بمب های خود را بر روی اهداف ریختند که در نتیجه آن باند فرودگاه، ساختمان های آن و ماشین آلاتی که در آن قرار داشت، تقریبا منهدم شد.

وضعیت دشمن بعد از پایان عملیات
تمامی اهداف از پیش تعیین شده در خاک عراق در هم کوبیده شد و هیچ منطقه عملیاتی از قلم نیفتاد در این عملیات:
پایگاه های هوایی الرشید بغداد، کوت در استان العماره، موصل در استان نینوا، ناصریه در استان ذیقار، شعیبه در استان بصره، پایگاه هوایی کرکوک در استان کرکوک، پایگاه های هوایی حبانیه شامل دو پایگاه تموز و هضبه در غرب بغداد، پایگاه هوایی ام القصر، فرودگاه بین المللی بغداد و فرودگاه المثنی، توسط بمب افکن های ایرانی بمباران شد.
هر دو باند پروازی پایگاه کرکوک، پالایشگاه های نفت کرکوک و بصره، فرودگاه حبانیه شمالی، فرودگاه المثنی، پل های ارتباطی تنومه و بصره و چاه های نفت باباگرگر و مخازن نفت موصل و تاسیسات گازی کرکوک، تنها قسمتی از خسارت های وارد به عراق بود
با انجام این عملیات، نیروی هوایی عراق بیش از 55 درصد از توان خود را از دست داد و تا مدت ها پایگاه های هوایی آنان قادر به استفاده از تمام یا بخشی از توان خود نبودند. پایگاه هوایی الرشید به عنوان یکی از مهم ترین پایگاه های هوایی عراق، تا 69 روز نتوانست عملیاتی شود که این خود شدت حملات خلبانان تیز پرواز نیروی هوایی را نشان می داد و از سویی تمام برآوردهای دشمن را درباره این نیرو برهم زده بود. زیرا اطلاعات آنان حکایت از زمینگیر بودن نیروی هوایی ایران داشت و براستی خلبانان شجاع ما نه تنها تمامی معادلات عراق را برهم ریخته بودند، بلکه به کشورهای دوست و هم پیمان عراق شامل کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، فرانسه، آلمان و از همه مهم تر آمریکا، پاسخی قاطع داده بودند و آنان تازه فهمیده بودند که محاسبات شان چندان دقیق هم نبوده است.

پایگاه های هوایی شرکت کننده و اهداف هر کدام
- 48 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن F5E از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی موصل را در هم کوبیدند.
- 40 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن F5E از پایگاه هوایی دزفول به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی ناصریه را در هم کوبیدند.
- 16 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه همدان به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی کوت را در هم کوبیدند.
- 12 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه بوشهر به پرواز در آمدند و پایگاه هوایی شعیبه را در هم کوبیدند.
- 12 فروند هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه همدان به پرواز درآمدند و پایگاه هوایی الرشید در نزدیکی بغداد را بمباران کردند.
- هواپیمای جنگنده بمب افکن فانتوم از پایگاه بوشهر به پرواز در آمدند و فرودگاه بغداد و پایگاه شمالی حبانیه را در غرب بغداد در هم کوبیدند.
برای این عملیات جمعا 380 نفر از پرسنل نیروی هوایی با 200 فروند جنگنده بمب افکن به پرواز در آمدند که 140 هواپیما از مرز عبور کرد.
در این روز، تیزپروازان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با 300 پرواز عملیاتی، علاوه بر این که این حرکت را در کارنامه خود ثبت کردند، باعث شدند ارتش عراق در بکارگیری نیروهایش دچار مشکل شود و با از دست دادن آزادی عمل، نیروی زمینی خود را بدون پشتیبانی هوایی در صحنه نبرد در مناطق اشغالی ایران، به حال خود رها کند و عراق به این باور برسد که خوزستان از خاک ایران جدا شدنی نیست.

بازتاب این عملیات
در پی انجام موفقیت آمیز این عملیات، خبرگزاری های خارجی پرواز خلبانان ایرانی را اعجاب انگیز و مانورهوایی آنان را در بغداد و در برابر پدافند هوایی قدرتمند آن، بی نظیر خواندند. رسانه های همگانی نیز از وحشت مردم از ادامه این بمباران هوایی خبر دادند. آنان اذعان داشتند که خلبانان ایرانی چنان مانور لابه لای ساختمان های بغداد می دادند که ما مات و حیران زده شده ایم. عکاسی آمریکایی عکسی از یکی از فانتوم های ایرانی از طبقه چهارم ساختمان محل سکونت خود گرفته بود که نشان می داد یک فروند فانتوم نیروی هوایی در ارتفاعی کم تر از چهار متر از سطح زمین پرواز می کند و این مهارت خلبانان ایرانی را بر همگان ثابت نمود.
آن چه که می شود از اخبار منتشر شده متوجه شد، ضربه شدید روحی و وحشتی بود که عراق و هم پیمانانش خورده بودند.

عقابان از دست رفته
در این روز، نیروی هوایی ارتش تعدادی از بهترین های خود را نیز از دست داد. شهیدان عزیز:
همایون شوقی
غفار رامین فر
غلامحسین عروجی
مسیح الله دین محمدی
بهرام عشقی پور
عباس اسلام نیا
از این دسته، پیکر پاک و مطهر چهار نفر اول تاکنون بدست نیامده و جزو مفقودین دفاع مقدس می باشند و دو نفر دیگر نیز که به عنوان لیدر دسته پروازی پایگاه همدان بودند، بر روی پایگاه دچار نقص فنی شدند و تلاش شان برای نشاندن هواپیما نیز موفق نبود و برای این که هواپیمای شان بر روی خانه های سازمانی فرودگاه سقوط نکند، آن را به ساختمان نیمه کاره ای در پایگاه کوبیدند و بدین شکل جاودانه شدند.

مقام معظم رهبری: این عملیات شبیه معجزه بود
در پایان این عملیات، مقام معظم رهبری که در آن زمان نمایندگی حضرت امام خمینی (ره) را در شورای عالی دفاع برعهده داشتند، در گزارشی به مجلس شواری اسلامی در خصوص نخستین روز جنگ، فرمودند:
"گزارش هایی تا آخر وقت امروز از پیام رئیس جمهور در خبرها شنیدم، مطبوعات هم مفصلا نوشتند که صبح امروز سه فروند میگ عراقی سرنگون شده، یک فروند هواپیما هم ساعت شش به ناوهای ایرانی حمله کرده، دو فروند هواپیما هم در نزدیکی خارک قصد بمباران آن جا را داشتند و همچنین به فرودگاه های اهواز و همدان هم حمله شده که خسارات چندانی به بار نیامده است، پدافند ایران نیز یک هواپیمای میگ را سرنگون کرده که خلبان آن در اختیار ارتش می باشد."
ایشان همچنان ادامه دادند:
"نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران امروز صبح حدود 15 مرکز نظامی را در عراق مورد هدف قرار داده که از آن جمله بغداد و شهر موصل و ... می باشد. تعداد هواپیماهایی که از ایران به پرواز درآمده 140 فروند بوده و هواپیماها تقریبا همگی به سلامت برگشتند و فقط از چند فروند اطلاعی در دسترس نیست و آن طور که صاحب نظران گفتند، این رفت و برگشت چیزی شبیه به معجزه بوده است. (در این هنگام صدای تکبیر حضار بلند می شود)."
در این هنگام ایشان گزارشی از چگونگی انجام این عملیات را به اطلاع نمایندگان می رسانند.

سرتیپ شهید جواد فکوری: روحیه خلبانان عالی است
سرتیپ شهید جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و وزیر دفاع، در مصاحبه ای با خبرنگاران خارجی و داخلی، ضمن عالی توصیف کردن روحیه خلبانان ایرانی گفت:
- در شرایط فعلی روحیه خلبانان ما بالاست و تلفات دشمن بسیار سنگین می باشد که متعاقبا اعلام می شود.
شهید فکوری در خصوص تجاوز میگ های عراقی به فرودگاه های ایرانی گفتند:
- آنها به قصد حمله به ایران آمده بودند ولی با دفاع قدرتمندانه خلبانان ما مواجه شدند و نتوانستند بمب های شان را بر روی اهداف از پیش تعیین شده بریزند.
شهید فکوری ادامه داد:
- امروز 140 فروند هواپیمای ما از مرز گذشتند، پایگاه ها و اهدافی که تعیین شده بود را بمباران کردند و به سلامت بازگشتند.
ایشان تاکید کردند که هدف از این درگیری، فقط مراکز نظامی بود و با مردم هیچ کاری نداریم. ایشان همچنین به مردم پیام دادند که تا می توانند از ارتش پشتیبانی کنند.

انعکاس عملیات در مجلس و افکار عمومی
در پی اجرای موفقیت آمیز این عملیات و نابودی بخشی از توان نظامی عراق، نمایندگان مجلس شواری اسلامی از خلبانان تیز پرواز نیروی هوایی تقدیر کردند.
بهزاد شهریاری نماینده رودباران در مجلس در سخنان قبل از دستور مجلس از فداکاری های خلبانان و دیگر ارتشیان قدردانی کرد و گفت:
- این خلبانان جان برکف، در مقابل دشمن ایستاده اند و حاضرند در راه انقلاب جان فدا کنند.
وی افزود:
- خلبانان شجاع پایگاه بوشهر تا به حال شش فروند میگ عراقی را سرنگون کرده اند.

سرلشکر شهید حسین خلتعبری: ضربه محکمی به عراق وارد کردیم
سرلشکر خلعتبری که در آن زمان ستوانیکم بود و در این عملیات شرکت کرده بود، در مصاحبه ای در مورخ 3 مهر سال 1359 با روزنامه کیهان گفت:
- خلبانان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران عملا ثابت کردند که از هیچ صدایی واهمه ندارند و روحیه شان بسیار عالی است.
وی در مورد نبرد با عراق گفت:
- از چندی پیش هواپیماهای عراقی به خاک ما تجاوز می کردند و ما تنها به تعقیب آنها می پرداختیم. ولی بعد از آن به ما ماموریت هایی داده شد که پایگاه های نظامی عراق را بمباران کنیم و این پایگاه ها درست در قلب عراق قرار داشتند و ما ماموریت خود را با نهایت موفقیت بدون این که کوچک ترین ضربه ای به ما وارد شود، در خاک عراق انجام دادیم. وی همچنان یادآور شد در حمله روز یکم مهر ماه (کمان99) مواضع حساس و مهم عراق در چند منطقه از جمله بغداد، بصره، ام القصر و... منهدم شد و این ضربه محکمی بود که بر ارتش عراق وارد کردیم.

مردم خلبانان را گلباران کردند
تعداد زیادی از مردم دزفول، به همراه نماینده جهاد سازندگی، شهرداری و معاون فرمانداری، با اجتماع در مقابل پایگاه هوایی ذزفول، خلبانان دلیر این پایگاه را گلباران کردند و شعارهایی از قبیل "ملت فدای ارتش، ارتش فدای ملت" را سر دادند.
مردم تهران نیز با حضور در جلوی پایگاه هوایی مهرآباد، از خلبانان نیروی هوایی استقبال کردند. در پی این استقبال، ستاد مشترک ارتش بیانیه ای به این شرح صادر کرد:
تعداد کثیری از مردم مسلمان و مبارز تهرانی با دسته های گل و بسته های شیرینی در اطراف فرودگاه مهرآباد تهران اجتماع کردند و با قربانی کردن گوسفندان زیادی، از خلبانان قهرمان و دلیر نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران استقبال کردند. ضمن تقدیم مراتب حق شناسی به پیشگاه ملت مسلمان و مبارز ایران بویژه مردم انقلابی تهران، استدعا دارد اطراف فرودگاه مهرآباد را ترک فرمائید تا اخلالی در پروازهای عملیاتی رخ ندهد.

مهر ماه سال 1386 تجلیل از تیزپروازانی که این حماسه را آفریدند
بعد از گذشت 28 سال از عملیات کمان 99، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در یک حرکت خوب در سالگرد این عملیات، دست به تجلیل از تمامی خلبانانی که در این عملیات شرکت داشته اند، زد و از تمامی آنها دعوت بعمل آورد تا در این مراسم شرکت کنند.
امیر سرتیپ خلبان احمد میقانی فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، در این مراسم به تشریح این عملیات پرداخت و گفت:
- عملیات 140 فروندی که در روز دوم جنگ انجام شد، توانست ضربه کارسازی به ارتش عراق وارد کند، تا حدی که پایگاه های هوایی عراق تا ماه ها نتوانستند خود را عملیاتی کنند. در واقع نیروی هوایی عراق عملا بیش از 50 درصد توان خود را از دست داد و حتی تولید پالایشگاه های نفت این کشور نیز به 10 درصد کاهش یافت.
ناظران بین المللی که تصور می کردند ایران پس از پیروزی انقلاب و خروج مستشاران آمریکایی توان آن چنانی نخواهد داشت، از این همت و فداکاری پرسنل نیروی هوایی مبهوت شدند. به طوری که این حمله در رسانه های خارجی بازتاب وسیعی داشت.
وی افزود این عملیات تاثیرات مهمی داشت:
- تاثیر اول در عراق بود که صدام عنوان می کرد دو ماه طول خواهد کشید تا هواپیماهای ایران بتوانند از فرودگاه های خود بلند شوند اما این ادعای وی غلط از آب در آمد.
تاثیر دوم در مرحله بین المللی بود که کشورها و رسانه های غربی که با تاکید بر تحریم کشورمان عنوان می کردند که ایران توان حمله ندارد، از توانمندی خلبانان ایرانی شگفت زده شدند و در داخل هم پس از شروع جنگ، ما دچار غافلگیری شدیم، اما نیروی هوایی این غافلگیری را جبران کرده و به نیروهای مسلح و ملت روحیه داد.

حجت الاسلام والمسلمین "محمدجعفر روحی" معاون فرهنگی عقیدتی سیاسی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در این مراسم گفت:
- امام خمینی (ره) به نیروی هوایی ارتش اعتقاد فراوانی داشت و تیز پروازان ایران اسلامی نیز پاسخ مناسبی به اعتماد امام (ره) دادند.

امیر خلبان "حسین چیت فروش" رییس مرکز مطالعات و تحقیقات نیروی هوایی نیز گفت:
- نیروی هوایی توانست با گذشت کم تر از 14 ساعت، عملیات کمان 99 را آغاز کرد و با 140 فروند هواپیما، تمامی نقاط استراتژیک و منابع جنگی عراق را از شمال تا جنوب این کشور مورد حمله قرار داد.
نیروی هوایی ایران که 28 سال قبل با تمام مشکلات آن حمله را تدارک دید، امروز با داشتن 28 سال تجربه در مقابل تهدیدها ایستاده است و مطمئنا قدرتی 28 برابر آن زمان دارد.
در پایان لازم به ذکر است که ما همگی مدیون این دلاوری ها و از جان گذشتگی هایی هستیم که در طول این هشت سال دفاع مقدس انجام شد و چه بسا اگر نبود چنین فداکاری هایی، حالا باید در ایران شاهد افغانستان و یا عراقی دیگر می بودیم


نوشته شده توسط جعفر پیوسته کاشانی | نظرات دیگران [ نظر] 
دانشجویان ایرانی بجای سرود ملی عمو سبزی فروش را خواندند.
یکشنبه 94 شهریور 1 , ساعت 5:23 عصر  

ایران در طول تاریخ معاصر خود، پنج سرود ملی داشته که نخستین سرود، مربوط به دوره ناصرالدین شاه است. در دوره پهلوی دو سرود داشته‌ایم که محمدرضا شاه پس از عزل پدرش از حکومت، سرود ملی را به سرود شاهنشاهی تغییر داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم دو سرود ملی داریم که نخستین سرود به سبب طولانی بودن تغییر می‌کند و سرود ملی کنونی جایگزین آن می‌شود.

نخستین سرود ملی، زمان ناصرالدین‌ شاه به‌ عنوان «سلام شاهی» اجرا می‌شده و ابتدا قطعه موسیقی بدون کلامی بوده که به سفارش پادشاه، از سوی ژنرال نظامی، موسیو لومر فرانسوی در مدرسه دارالفنون ساخته شده بود. اولین موزیک ملی ایران یا‌ همان قطعه بی‌کلام سلام شاهی برای اولین بار تیر 1251 در مهمانی ملکه ویکتوریا با حضور ناصرالدین شاه نواخته شد و‌ همان سال در فرانسه بر صفحه گرامافون ضبط شد.

با الهام گرفتن از این قطعه بی‌کلام، قطعه «ایران جوان» سال 1383 با پرداخت و آهنگسازی سیاوش بیضایی و شعری از بیژن ترقی با رهبری پیمان سلطانی و خوانندگی سالار عقیلی از سوی ارکستر ملی در تهران به اجرا درآمد که تبدیل به مشهور‌ترین کار این خواننده هم شده و او در تمام کنسرت‌هایش با تشویق مردم این آهنگ را اجرا می‌کند.

50 سال بعد، زمان حکومت رضاشاه چیزی مشابه همین سلام شاهی دوران قاجاریه، به ‌نام سرود ملی شکل گرفت و بعد از او در دوره سلطنت پسرش محمدرضا شاه، آن را سرود شاهنشاهی نام گذاشتند!

دکتر رضا نیازمند در مطلبی با عنوان انجمن ادبی ایران و ماجرای آفرینش سرود شاهنشاهی منتشر شده در فصلنامه ره‌آورد که به سردبیری حسن شهباز در آمریکا به‌ چاپ رسید، می‌نویسد: «... در این موقع رضاشاه تصمیم گرفت به مسافرت ترکیه برود. به او اطلاع دادند که در آنجا برای او سرود ملی خواهند نواخت. چون ایران سرود ملی نداشت، رضاشاه دستور داد به انجمن ادبی ایران تکلیف کنند سرود ملی تهیه شود.»

موضوع در انجمن مطرح شد ولی اعضا نمی‌دانستند چگونه سرود ملی تهیه کنند. ابتدا تصمیم گرفتند به سرودهای سایر ممالک گوش دهند تا معلوم شود اصولا سرود ملی چیست و متضمن چه مطالبی است. سپس شعرهایی بسرایند و با آهنگ بیامیزند. قرار شد آقای مین‌باشیان (غلامرضا خان‌سالار معزز) در انجمن حضور یابد و در این‌باره راهنمایی کند.

مین‌باشیان در مدرسه موزیک که شعبه‌ای از دارالفنون بود که در بالا به آن اشاره شد تحت نظر موسیو مولر فرانسوی، تحصیل موسیقی کرده بود و سپس معلم موسیقی شد و بعد‌ها ریاست کل موزیک نظام را به‌عهده داشت.

در جلسه انجمن قرار شد شاهزاده محمدهاشم میرزا افسر و مین‌باشیان با هم سرود را بسازند، به این ترتیب که شعر آن را شاهزاده افسر بسراید و آهنگ آن را مین‌باشیان تهیه کند. خیلی سریع سرود شاهنشاهی آماده و به دربار تقدیم شد که به‌نظر رضاشاه برسد. شاه پس از شنیدن شعر و آهنگ، دو جای آن را اصلاح کرد! یکی اینکه گفته شده بود، «از اجنبی جان می‌ستانیم» که رضاشاه گفت «از دشمنان جان می‌ستانیم». دیگر کلمه «شهنشه» بود که گفته شده بود «شهنشه ما زنده بادا» که رضاشاه تغییر داد به «شاهنشه ما زنده بادا» و به این صورت سرود ملی ایران تهیه شد.

بعد‌ها زمان محمدرضا پهلوی این سرود تغییر پیدا کرد و با نام رسمی سرود شاهنشاهی به عنوان سرود ملی ایران اجرا می‌شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 سرود شاهنشاهی بساطش برچیده شد و سرود ملی جمهوری اسلامی ایران جای آن را گرفت. البته این سرود هم دستخوش تغییراتی شد و سرود ملی فعلی جایگزین سرودی با عنوان پاینده بادا ایران شد. این سرود ملی بر اساس شعری از زنده‌یاد ابوالقاسم حالت و موسیقی زنده‌یاد محمد بیگلری سروده و ساخته شده بود و تا سال 1371 به‌ عنوان سرود ملی کشورمان شناخته می‌شد اما پس از آن به دلایلی چون طولانی بودن تغییر کرد و «سر زد از افق» که از آن سال تاکنون سرود ملی کشورمان است، جایگزین شد. آهنگسازی این سرود 59 ثانیه‌ای را حسن ریاحی انجام داده و شعر آن را ساعد باقری گفته است.

خواندن شعر «عمو سبزی‌فروش» به جای سرود ملی!

داستانی که نقل می‌شود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که در دوران سلطنت احمدشاه قاجار برای تحصیل به آلمان رفته بودند و وقتی به آنها گفته می‌شود سرود ملی ایران را اجرا کنند، دچار مشکلاتی می‌شوند که در این خاطره بیان شده است. دکتر جلال گنجی فرزند سالار معتمد گنجی نیشابوری آن را نقل کرده و در فصلنامه ره‌آورد شماره 35 هم منتشر شده اما نگاهی دوباره به آن خالی از لطف نیست. در این خاطره واقعی آمده است:

«ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد احمدشاه تحصیل می‌کردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام کرد همه دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراتور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوردیم که عده‌مان کم است. گفت اهمیت ندارد. از برخی کشور‌ها فقط یک دانشجو در اینجا تحصیل می‌کند و‌ همان یک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد و سرود ملی خود را خواهد خواند.

چاره‌ای نداشتیم. همه ایرانی‌ها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و اگر هم داریم، به‌ یاد نداریم. پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: اینها که فارسی نمی‌دانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و بگوییم همین سرود ملی ماست؟ کسی نیست که سرود ملی ما را بداند و اعتراض کند.

اشعار مختلفی را که از سعدی و حافظ می‌دانستیم، با هم تبادل کردیم، اما این شعر‌ها آهنگین نبود و نمی‌شد به ‌صورت سرود خواند. بالاخره من گفتم: بچه‌ها، عمو سبزی‌فروش را همه بلدید؟ گفتند: آری. گفتم: هم آهنگین است و هم ساده و کوتاه. بچه‌ها گفتند: آخر عمو سبزی‌فروش که سرود نمی‌شود. گفتم: بچه‌ها گوش کنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم: «عمو سبزی‌فروش... بله. سبزی کم‌فروش... بله. سبزی خوب داری؟... بله» فریاد شادی از بچه‌ها برخاست و شروع به تمرین کردیم. بیشتر تکیه شعر روی کلمه «بله» بود که همه با صدای بم و زیر می‌خواندیم. همه شعر را نمی‌دانستیم. با توافق همدیگر، سرود ملی به این‌صورت تدوین شد:

عمو سبزی‌فروش!... بله/ سبزی کم‌فروش!... بله/ سبزی خوب داری؟... بله/ خیلی خوب داری؟... بله/ عمو سبزی‌فروش!... بله/ سیب کالک داری؟... بله/ زال‌زالک داری؟... بله/ سبزیت باریکه؟... بله/ شب‌هات تاریکه؟... بله/ عمو سبزی‌فروش!... بله...

این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه با یونیفورم یک‌شکل و یکرنگ از مقابل امپراتور آلمان، عمو سبزی‌فروش‌خوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند. از بله گفتن ما به هیجان آمدند و بله را با ما همصدا شدند، به‌طوری که صدای بله در استادیوم طنین‌انداز شد و امپراتور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به‌ خیر گذشت.»

«ای ایران» سرود ملی نیست

برخی به اشتباه قطعه «‌ای ایران» را سرود ملی می‌دانند، در حالی که این قطعه سرود رسمی هیچ یک از دولت‌های ایران نبوده، بلکه یک سرود میهنی است. این سرود در نخستین سال‌های پس از انقلاب اسلامی و تا پیش از گردآوری نخستین سرود ملی جمهوری اسلامی ایران، به ‌عنوان سرود ملی استفاده می‌شد که براساس شعری از حسین گل‌گلاب، استاد پیشین دانشگاه تهران شکل گرفته و در جریان اشغال نظامی ایران از سوی متفقین کامل شد. این قطعه‌ همان سال‌ها به رهبری روح‌الله خالقی، آهنگساز مشهور و خوانندگی بنان اجرا شده و از جمله آثار درخشان موسیقی میهنی محسوب می‌شود.

# سرود ملی

#عموسبزی فروش

# دانشجویان ایرانی


نوشته شده توسط جعفر پیوسته کاشانی | نظرات دیگران [ نظر] 
تصاویر بدرقه مهدی هاشمی به اوین.
شنبه 94 مرداد 24 , ساعت 9:14 عصر  
مهدی هاشمی به منظور اجرای حکم قضایی و سپری کردن دوران محکومیت حبس 10 ساله خود وارد زندان اوین شد.

مهدی هاشمی که جرایمی نظیر اختلاس، ارتشاء و مسائل امنیتی را در پرونده خود دارد، به منظور اجرای حکم قضایی امروز بعد از ظهر وارد زندان اوین شد. وی در این پرونده 10 سال حبس محکوم شده است.
 
رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه و با برگزاری بیش از 20 جلسه صورت گرفت و بر اساس حکم دادگاه بدوی وی به حبس، جزای نقدی، رد مال و انفصال از خدمات دولتی محکوم شده است. طبق قانون مهدی هاشمی 20 روز پس از ابلاغ حکم به رای صادره اعتراض کرد و پرونده به شعبه 54تجدید نظر به دادگاه انقلاب ارجاع شد. عکس های اکبر توکلی، محسن عطایی عکاس فارس و آرش میرسپاسی عکاس باشگاه خبرنگاران از مراجعه مهدی هاشمی به زندان را در زیر می بینید.

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین
مهدی هاشمی به منظور اجرای حکم قضایی و سپری کردن دوران محکومیت حبس 10 ساله خود وارد زندان اوین شد.

مهدی هاشمی که جرایمی نظیر اختلاس، ارتشاء و مسائل امنیتی را در پرونده خود دارد، به منظور اجرای حکم قضایی امروز بعد از ظهر وارد زندان اوین شد. وی در این پرونده 10 سال حبس محکوم شده است.
 
رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی در شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه و با برگزاری بیش از 20 جلسه صورت گرفت و بر اساس حکم دادگاه بدوی وی به حبس، جزای نقدی، رد مال و انفصال از خدمات دولتی محکوم شده است. طبق قانون مهدی هاشمی 20 روز پس از ابلاغ حکم به رای صادره اعتراض کرد و پرونده به شعبه 54تجدید نظر به دادگاه انقلاب ارجاع شد. عکس های اکبر توکلی، محسن عطایی عکاس فارس و آرش میرسپاسی عکاس باشگاه خبرنگاران از مراجعه مهدی هاشمی به زندان را در زیر می بینید.

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین
(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

(تصاویر) ورود مهدی هاشمی به زندان اوین

نوشته شده توسط جعفر پیوسته کاشانی | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره وبلاگ

اجتماعی .سیاسی.تاریخ

جعفر پیوسته کاشانی
دانستن حق شماست
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 43 بازدید
بازدید دیروز: 49 بازدید
بازدید کل: 106714 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
نوشته های پیشین

فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
لوگوی وبلاگ من

اجتماعی .سیاسی.تاریخ
لینک دوستان من

نگارستان خیال
سرزمین رویا
اجازه نمی دهیم
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اشرف ، سکانس آخر
پرستار و حارث (نقدی بر تراژدی خمینی شهر)
سید ضیا الدین چگونه گریخت
دو نکته نا گفته در مورد دکتر حسین فاطمی
ماجرای درخواست ترور امام خمینی ره از موساد
علائم و نشانه های تکان دهنده ظهور
آزادی آزادی دربست!؟
جشن وپایکوبی مردمی و خر درویش...
5+ 1 و سگهای آبادی !؟
رضاخان ، وزیر جنگ
اولین کارخانه متورسیکلت جهان
مراسم افتتاح روزنامه اطلاعات در سال 1305 + تصاویر
ظل السلطان حاکم اصفهان
تراژدی کفش ملی ( همیشه پای چین در میان است)
صغری خانم کجا و آیفون 6 کجا...جل الخالق
[همه عناوین(93)][عناوین آرشیوشده]